غمت شود به دل من فزون، دقیقه دقیقه
دلم ز هجر شود پر ز خون، دقیقه دقیقه
پس از حکایت مجنون ز عشق و از غم لیلی
کسی ندیده چو من تاکنون دقیقه دقیقه...
{ #شاطرعباس_صبوحی }
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شاطر
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گفتمش خورشید سر زد ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم کی برآید آفتاب....!؟
#شاطرعباس_صبوحی
گویی به عزای دل من ،
زلف سیاهت
پوشیده سیه ،
مجلس ترحیم گرفته...
#شاطرعباس_صبوحی
من از جای دیگه نون میگیرم خجالت میکشم
تو چشمای شاطر محلمون نگاه کنم
بعضیا چطور همزمان با چند نفرن:||
علاوه بر GF و BF
یه ZF هم اومده
زاپاس فرند
مواظب خودتون باشید
خیلی هم مُد شده جدیدا ��
منم HF هستم،هویج فرند در خدمت شما،فقط مث شاطر پست میذارم براتون�
وقتی شاطر عباس نان های داغ را توی دستهای مهتاب میگذاشت دلم میخواست جای شاطر عباس بودم. وقتی مهتاب نانهای داغ را لای چادر گلدارش میپیچاند دلم میخواست من، آن نانهای داغ باشم. وقتی مهتاب به خانه میرسید و کوبه ی در را میکوبید، هوس می کردم کوبه ی در باشم. وقتی مادرش نانها را از مهتاب میگرفت، دوست داشتم مادر مهتاب باشم. بعد مهتاب تکه ی نان برای ماهی های قرمز توی حوض خانه شان میانداخت و من هزار بار آرزو میکردم یکی از ماهی های قرمز توی حوض باشم.
عشق روی پیاده رو | مصطفی مستور
وك كن ساعت خويش !
اعتباري به خروسِ سحري، نيست دگر
دير خوابيده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعت خويش !
كه مـؤذّن، شبِ پيـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعت خويش !
شاطري نيست در اين شهرِ بزرگ
كه سحر برخيزد
شاطران با مدد آهن و جوشِ شيرين
دير برمي خيزند
كوك كن ساعت خويش !
كه سحرگاه كسي
بقچه در زير بغل،
راهي حمّامي نيست
كه تو از لِخ لِخِ دمپايي و تك سرفه ي او برخيزي
كوك كن ساعت خويش !
رفتگر مرده و اين كوچه دگر
خالي از خش خشِ جاروي شبِ رفتگر است
كوك كن ساعت خويش !
ماكيان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اينترنتي عصرِ اتم مي بيند
كوك كن ساعت خويش !
كه در اين شهر، دگر مستي نيست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از ميكده برمي گردد
از صداي سخن و زمزمه ي زيرِ لبش برخيزي
كوك كن ساعت خويش !
اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر
و در اين شهر سحرخيزي نيست
و سـحر نـزديک است
شاطر عباس صبوحی:
گفتم که دلم هست به پیش تو گرو
دل باز ده، آغاز مکن قصهی نو
افکند هزار دل ز هر حلقهی زلف
گفتا دل خود بجوی، بردار و برو...
دیونه کیست ؟
دیونه منم که با این همه خوشگلیو خوشتیپی و جذابیت
میام اینجا عین شاطر هی پست میذارم
شمام عاشقم نمیشین ...
مواد لازم برای درست کردن گروه :
۵۰ نفر زیرآبی که فقط بخونن و حالشو ببرن
یکی دو نفرم که عین شاطر تند تند پست بذارن