وقتی ازتون ناراحت شد ولی به روتون نیاورد مثل مهدی موسوی بهش بگید:
"من شاعرم گیجم غمانگیزم بداخلاقم
اما تو خوب مطلقی از من نمی رنجی"
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شاعرم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
وقتی ازتون ناراحت شد ولی به روتون نیاورد مثل مهدی موسوی بهش بگید :
من شاعرم گیجم غم انگیزم
بداخلاقم اما تو خوب ِمُطلقی
از من نمیرنجی (:
ناز چشمت میخرم، بایدبمانی پیش من
دم به دم عاشقترم، باید بمانی پیش من
گفتم از رفتن نگو،هی حرف رفتن میزنی
جانم اصلا من کرم ،بایدبمانی پیش من
محرمم با تو عزیزم،معصیت پای خودم
موردی من کافرم ،باید بمانی پیش من
بشکن هرچه می رسد دستت که چه آتش شدی؟
تو بدی؟من بدترم ،باید بمانی پیش من
اینقدر شاکی نشو،قصدم که آزار تو نیست
عاشقم خیر سرم ،باید بمانی پیش من
اینهمه از تو نوشتم،در خیالم شاعرم
دل زتو من میبرم،باید بمانی پیش من
در بقچه ام شکوفه و باران گذاشتم
امروز صبح سر به بیابان گذاشتم
بی خود به انتظار جنونم نشسته ای
در راه عقل چند نگهبان گذاشتم
گفتی که دوستت...ننوشتی نداشتی
این حرف کهنه را سر هذیان گذاشتم
عمری که سوخت پای دلت قابلی نداشت!
هرچند من برای تو از جان گذاشتم
من شاعرم و شعر خویش را
با درد عشق کنار خیابان گذاشتم
حرفی که نیست ، میروم از خانه ات
بیا!
این هم کلید! داخل گلدان گذاشتم!☘
التماست میکنم ، با عشق درگیرم نکن!!
من حریفش نیستم! هم پنجه با شیرم نکن..
تازگیها از تب تُند جنون برخاستم..!
باز با دیوانگیهایت زمینگیرم نکن...
قهرمان آرزوهایت نبودم ،!نیستم...
بی سبب در ذهن خود اینطور تصویرم نکن....!
مردرویایی تو من نیستم ای عشق من
با نگاه دلفریبت باز زنجیرم نکن!!!
شاعرم با یک نگاه مست عاشق میشوم
التماست میکنم با عشق درگیرم نکن!!
بنویس که ازهمان دواها بخورم
بگذار که از قشنگیت جابخورم
از شوق زیارت تو خانوم دکتر
مجبور شدم دوباره سرما بخورم
حمید کاشانی
یکم منکراتی شد تقصیرشاعرمیباشد
حالا که آمدهای
توان ایستادن ندارم
بنشین
سر بر زانوانم بگذار
حالا که آمدهای
دیگر نه شاعرم نه عاشق
فقط این پنجره را ببند تا دلم نگیرد
حالا که آمده ای
همین جا بنشین و فقط از خدا بپرس
چقدر با هم بودن خوب است ..
حالا که آمدهای
گریه نمیکنم
این باران از آسمان دیگری است ..
حالا که آمدهای
چه لباسهای مهربانی پوشیدهاندهمهی این کلماتی که از تو میگویند
حالا که آمدهای
می گویم چه ماجرای قشنگی است
کبوترها دانههایشان را در زمین می خورند وامتحانشان را در آسمان پس می دهند
حالا که آمده ای
نمی خوابم
وقتی منتظر کسی نیستی چه قدر بیداری بهتر است ..
حالا که آمده ای
دلم برای این ماه و این ستاره می سوزدامشب
چگونه سر بر بالش خواب می گذارند
با این همه بیداری!
من شاعرم! حال مرا عالم نمیفهمد
جز تو کسی چیزی از اشعارم نمیفهمد
کشف جدید روزگار ما تو هستی که
برق نگاهت را ادیسون هم نمیفهمد!
سیلاب عشق تو بیاید، حکم ویرانیست
سیل است دیگر... بارش نمنم نمیفهمد
من کشتهی عشق تو خواهمشد، ولی افسوس
هویّت سهراب را رستم نمیفهمد
کلّ شکایتهای من تنها همین جملهست:
معشوقهای که دوستش دارم... نمی فهمد!
به چشم هایَت بگو...
انقدر برای دلَم ....رجز نخوانند ...
من اهل ِ جنگ نیستم ....
شاعرم....
خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم...
شعری می نویسم
آنوقت
اگر توانستی...
مرا در آغوش نگیر!