ششمین روز رسید
شش که آید به میان، دل من میلرزد
بهر آن شش گوشه که بود قبله ی من کربُ بلا
و به یاد گل شش ماهه ی شاهنشاهم که سپر کرد گلو...
ولی ای تشنه لبان!
ترک لب، چقدر میسوزد.....
آه دلسوخته رباب.... آه دلسوخته رباب..... آه دل سوخته رباب....