من مسلمان بودم و با دیدنت کافر شدم!
در قیامت عشق من،
من را شفاعت میکنی؟
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شفاعت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من مسلمان بودم و با دیدنت کافر شدم!
در قیامت عشق من،
من را شفاعت میکنی؟
. .
از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد
مائده از آسمان در میرسید بی شری و بیع و بی گفت و شنید
در میان قوم موسی چند کَس بی ادب گفتند: کو سیر و عدس؟
منقطع شدخوان ونان ازآسمان ماند رنج زرع و بیل و داسمان
ازعیسی چون شفاعت کرد، حق خوان فرستاد وغنیمت بر طبق
مائده از آسمان شد عائده چونکه گفت: انزل علینا مائده
باز گستاخان ادب بگذاشتند چون گدایان زله ها برداشتند
کرد عیسی لابه ایشان را که این دائم است و کم نگردد از زمین
بد گمانی کردن و حرص آوری کفر باشد نزد خوان مهتری
زآن گدا رویان نادیده ز آز آن در رحمت بر ایشان شد فراز
نان وخوان ازآسمان شدمنقطع بعد از آن زآن خوان نشد کس منتفع
ابر برناید پی منع زکات وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بی باکی و گستاخیست هم
هرکه بی باکی کند درراه دوست ره زن مردان شد و، نامرد اوست
از ادب پر نور گشتست این فلک وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
بُد ز گستاخی کسوف آفتاب شد عزازیلی ز جرات رد باب
هر که گستاخی کند اندر طریق گردد اندر وادی حیرت غریق
شعر مولانا در باب ادب
صدایت میکنم آقا...
همین جایم... خودم...تنها...
از این پایین به آن بالا... صدایم می رسد آقا؟؟
نگاهم در زمین گیر است...
خودم هم خوب میدانم...
بســـــــی دیر است...
بســــــی دیر است برای پر زدن اما... امیدم را نگیر آقا...
از این سقف گناهانم دعا بالا نمی آید...
دعا آنجا نمی آید...
دعایم را ببر بالا...شفاعت کن مرا آقـــــــــــا...
شما را میدهم سوگند... به حق مادرت زهرا...نگاهت را نگیر آقا..
الـــــلًـــــهـــــم عـــــجـــــل لـــــولــــــــــیـــــک الــــــــفـــــرج
صدایت میکنم آقا...
همین جایم... خودم...تنها...
از این پایین به آن بالا... صدایم می رسد آقا؟؟
نگاهم در زمین گیر است...
خودم هم خوب میدانم...
بســـــــی دیر است...
بســــــی دیر است برای پر زدن اما... امیدم را نگیر آقا...
از این سقف گناهانم دعا بالا نمی آید...
دعا آنجا نمی آید...
دعایم را ببر بالا...شفاعت کن مرا آقـــــــــــا...
شما را میدهم سوگند... به حق مادرت زهرا...نگاهت را نگیر آقا..
الـــــلًـــــهـــــم عـــــجـــــل لـــــولــــــــــیـــــک الــــــــفـــــرج
دکترشفاعتم کرد
نگا به ساعتم کرد
اون يارو قدبلنده
داره به من ميخنده
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به ياد راحله خدا بيامرز زن ارسطو
آ خ آخ آخ
آخههه دوسش داااشت زنش بووود پاره تنش بووووود
داری با لحن ارسطو میخونی؟؟؟؟
خیلی زشته همسنات اورانیوم غنی میکنن!!!
دکتر شفاعتم کرد نگاه به ساعتم کرد...
اون یارو قد بلنده داره به من میخنده^ـــــ^
هی کاربر پر حآشیه میخندی میری لآیک نمیکنی؟؟
چرا بچه بچه حرف میزنی تو؟؟عه!
استخوان های سه شهید گمنام را برای دفن به یک شهر میبرند و در حیاط یک مسجد به خاک میسپارند.
زنی که در همسایگی مسجد بود و فرزند فلجی داشت از این موضوع ناراحت میشود و زبان به شکوه باز میکند که محله ما را تبدیل کردید به قبرستان و از فردا قیمت خانه ما پایین میآید و ....
شب که میخوابد مردی به خوابش میآید و به او میگوید :
من یکی از این سه شهید هستم، ما را به اختیار خود اینجا نیاورده اند به هر حال طوری شده که با هم همسایه شده ایم و در رسم همسایگی درست نیست که همسایه از ما ناراحت باشد برای همین و برای جبران، شفاعت فرزندت را پیش خدا کرده ایم و به اذن خدا او شفا خواهد یافت. بلند شو و بایست و سه بار صلوات بفرست و فرزندت را صدا کن تا به اذن خدا شفا یابد.
وقتی فرزندت شفا یافت بدان که نام من فلان است و در قبر وسطی آرمیده ام خانه ما در کاشان در فلان محله است و نام پدرم فلان است خبر محل دفنم را به او برسان.
زن از خواب بیدار میشود و شفای فرزندش را میبیند و یقین پیدا میکند و به دنبال آدرس میگردند.
به کاشان میروند و در روستایی به دنبال پدر شهید میگردند وقتی او را پیدا نمیکنند ناامید باز میگردند که در راه در ابتدای جاده پیرمردی را میبینند و از او میپرسند که فلان کس را میشناسی؟ پیرمرد جواب میدهد که خودم هستم، آنها خوشحال میشوند که پیرمرد را پیدا کرده اند و از او میپرسند که چرا اینجا نشسته ای؟ ما تمام روستا را به دنبال تو گشتیم، مرد میگوید که دیشب خواب پسرم را دیدم که به من گفت پدر جان فردا از من خبری برایت می آورند . من نیز به همین خاطر اینجا آمدم و منتظر خبر بودم...
ما که از ترس خدا او را عبادت می کنیم / بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیم
هر نمازی با خودش تجدید بیعت کرده و / ساعتی دیگر به او راحت خیانت می کنیم
ما که مغروریم ازاینکه مسلمان زاده ایم / با طلبکاری ، تقاضای شفاعت می کنیم
حق الناس تنها چیزی است که در قیامت با شفاعت هم حل نمیشود
آنچه از من بر دل داری در این شب قدر ببخش
التماس دعا