چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از مكه به مدينه تشريف آوردند در آن مكان درخت خرمايي بود كه خشكيده بود آن حضرت هنگام موعظه كردن به آن درخت تكيه ميكردند، روزي حضرت به اصحاب فرمودند:
جائي را بسازيد تا تكيهام بر آن باشد و در آنجا بنشينم.
اصحاب منبري ساختند به سه پله، حضرت بالاي منبر نشستند، چون حضرت خطبه ميخواندند، نالهاي از آن چوب خشك كه اول تكيه گاه آن حضرت بود بلند شد مثل شتري كه براي بچهاش مينالد آن درخت خشك ناليد، همه مسلمانهايي كه حاضر بودند شنيدند و همه به گريه درآمدند.
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خطاب به درخت فرمود:
اي چوب ضعيفم و نميتوانم بر پا بايستم اكنون چه ميخواهي اگر ميخواهي دعا كنم تا حق تعالي تو را تازه و تر گرداند و تا قيامت تازه بماني و مسلمانان از تو ميوه بخورند و اگر ميخواهي درختي باشي در بهشت.
درخت گفت: يا رسول الله دنيا را نميخواهم چون دوامي ندارد، بهشت را ميخواهم كه ملك جاويداني است و هرگز زوال ندارد تا دوستان خدا از من ميوه تناول كنند.
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ باز به منبر تشريف بردند و دعا كردند پس فرمودند:
اي ياران اين چوبي بود كه نه او را ثواب است و نه عقاب ولي آن جهان را به اين جهان ميگزيند.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شنيدند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دوستان پاک
چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك (المپيك معلولين)در شهر سياتل آمريكا 9 نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.
همه اين 9 نفر افرادي بودندكه ما آنها را عقب مانده ذهني و جسمي مي خوانيم.
آنها با شنيدن صداي تپانچه حركت كردند.بديهي است كه آنها هرگز قادر به دويدن با سرعت نبودند
و حتي نمي توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر يك به نوبه خود با تلاش فراوان مي كوشيد
تا مسير مسابقه را طي كرده و برنده مدال پارالمپيك شود!!
ناگهان در بين راه مچ پاي يكي از شركت كنندگان پيچ خورد . اين دختر يكي دو تا غلت روي زمين خورد و به گريه افتاد.
هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند ، آنها ايستادند، سپس همه به عقب بازگشتند
و به طرف او رفتند يكي از آنها كه مبتلا به سندروم داون(عقب ماندگي شديد جسمي و رواني) بود،
خم شد و دختر گريان را بوسيد و گفت : اين دردت رو تسكين ميده .سپس هر 9 نفر بازو در بازوي هم انداختندو خود را قدم زنان به خط پايان رساندند.
در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعيت ورزشگاه به پا خواستندو 10 دقيقه براي آنها كف زدند...