دلم می‌خواد اینجا باشم
بارون بیاد
بوی خاک بپیچه توی خونه
کنار تخت شومینه روشن باشه
قهوه‌جوش صداش بیاد که بفهمی آماده‌ست قهوه‌تو بریزی و پتو پیچ کنارِ پنجره‌ی باز و هوای ابری سیگارو روشن کنی و نگران هیچی نباشی ..
دیگه مگه چی لازمه برا آرامش؟

♡

یه خونه ، یه سقف ، یه دودکش ، یه شومینه ، یه گرما ، یه قهوه ، یه بویِ چوب سوخته ، یه من ، یه تو ، یه عشق .️.

♡

آتنا محبی:

انگار که برگشتی خونه و اون ژاکت مورد علاقه‌ی نرمت رو تن کردی و می‌شینی کنار شومینه و جات امنِ امنه.
عشق همینه...!

انگار که برگشتی خونه
و اون ژاکت مورد
علاقه‌ی نرمت رو تن کردی
و میشینی کنار
شومینه و جات امنِ امنه
عشق همینه 🤍

♡

‏از آتنا محبی :

انگار که برگشتی خونه و اون ژاکت مورد علاقه‌ی نرمت رو تن کردی و می‌شینی کنار شومینه و جات امنِ امنه
عشق همینه .️

الان دلم می خواست توی یه کلبه ی چوبی، توی یه جنگلِ دور افتاده، کنار اونی که دوسش دارم باشم، هوا سرد و بارونی باشه، بارونِ شدید بیاد طوری که نشه حتی پاتو از کلبه بزاری بیرون، کلبم یه شومینه داشته باشه، برم هیزم بیارم و داخلش آتیش کنم و بشینیم کنارش، لیوان های بزرگتِ هات چاکلت دستمون، پتو روام بندازیم رومون و تا صبح از کنارِ اتیش جم نخوریم.


. .

عین ناخونک زدن به بال کبابی داغ از روی منقل ؛ عین نوری که وسط یه چرت پاییزی میوفتاد رو صورتم و گرم میشدم عین لم دادن رو کاناپه وقتی تازه انیمیشن نمو رو خریده بودم عین وقتی که آخرین تیکه پیتزامو صحیح و سالم از یخچال در آوردم ، عین اون روزی که ماشینم دقیقا کنار مکانیکی پنچر شد ، عین اون لحظه که از شدت سرما دستامو بهم میمالیدم و یهو شومینه روشن میشد ، عین وقتی از مدرسه میومدم و میفهمیدم که ناهار ماکارونی داریم که بیدار شدم و دیدم تو بغلم خوابت برده ، عین صبحی عین تموم لحظاتی که بخاطرش عمیقا از ته دل خوشحال شدم ؛ دوست دارم ...

دلم میخاست الان تو اون کلبهه بودم
کنار شومینه قهوه میخوردم و اصلا نمی‌دونستم خاورمیانه کجاست

.
تو طعم خونه میدی یه خونه چوبی با یه شومینه ی همیشه روشن پنجره ی سقفی بزرگ و یه وان آب گرمـ که برای دو نفر جا داره.️.

♡

این هوای سرد
آتش ِ شومینه و بخاری نمی خواهد

دو فنجان چای داغ می خواهد
و یک آغوش ِ تمام نشدنی


#آنا_جمشیدی