در بیان حرف دل، چشم از زبان گویا تر است
عشق را هر قدر پنهان می کنی پیداتر است
این چه رازی بود در عالم که از ابراز آن
سینه ی صحراست سوزان، دیده ی دریا تر است؟
از مرام کشتگان راه حق آموختم
زندگی زیباست، اما مرگ از آن زیباتر است
هیچ کس چشمی ندارد دیدن خورشید را
هر کسی که خلق را دلسوزتر تنهاتر است
وسعت دریادلان با هم به یک اندازه نیست
گاه دریایی ز دریای دگر دریاتر است
تا بترسی از زمین خوردن، نخواهی پر کشید
زود پر وامی کند، مرغی که بی پرواتر است
تا از این یک می رهم، درگیر آن یک می شوم
چشم و زلف تو یکی از دیگری گیراتر است
در بیان عشق و شور و شوق شیدایی خوش است
شعر در هر شیوه ای، اما غزل شیواتر است
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شیدایی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
تو اذان گفتی و داوود به شیدایی گفت:
یا رب این کیست؟
عجب زنگ صدایی دارد!
میلاد شبه پیامبر،حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک باد!
خوش به حال دل ما گرچه پر از تنهایی ست
هرچه هم هست گرفتار غم لیلایی ست
هرچه از جور زمان زخم به قامت دارد
جای شکرش سر جاش است پر از شیدایی ست
ما گداییم ولی عزتمان لم یزلی ست
که گدایی سر کوی حسین آقایی ست
هرکسی قدر پر کاه به او دل بسته ست
به خداوند قسم حیدری و زهرایی ست
آبروی دوسرا نوکری هیئت اوست
قسمت هر که از او دل بکند، رسوایی ست
ما همه اهل خرابات حسین آبادیم
کربلایی ست هر آن کس که دلش اینجایی ست
هرکه بر سر در قلبش نزند نام حسین
به خدا اهل ولا نیست، که او دنیایی ست
دیدن خواب حرم قسمت هر هفته ی ماست
وه که این خواب عجب خواب و عجب رؤیایی ست
بی تو تنهایی عذابم میدهد
عشق و شیدایی عذابم میدهد
کور بودن نیز گاهی نعمت است
حس بینایی عذابم میدهد
کاش میشد مثل کودک خواب رفت
حیف . . . .
لالایی عذابم میدهد
باز هم در دل جنون آغاز شد / زخم میدانهای مین ابراز شد
باز هم مجنون لیلایی شدیم / بعد عمری باز شیدایی شدیم . . .
هفته دفاع مقدس مبارک
بگذار تا قسمت کنم تنهاییام را
هرگز ننوشم تلخ دیگر چاییام را
آیینهام؛ زیباییام را از تو دارم
من با تو پیدا میکنم زیباییام را
بر قلب آتش میزنم همچون سیاوش
پروانه حسرت خورده بیپرواییام را
از سیب سرخ خواهشم آدم که نگذشت
حالا دوباره خواهش حوّاییام را...
تکرار کردم... رد نکن... از حُسن، دور است
بر صخره میکوبی دل دریاییام را؟!
پس من کجا؟ پس من چرا؟ پس من چگونه؟
شیرینیام... عذراییام... لیلاییام را...
شاید که تیغی و ترنجی لازمت هست
باور کنی تا شدّت شیداییام را
شاید بفهمی حال من را، شاید این بار
پیراهنت حاشا کند رسواییام را...
یا علی اکبر(علیه السلام)
تو اذان گفتی و داوود(ص) به شیدایی گفت:
یا رب این کیست عجب زنگ صدایی دارد…
مانده ام مردم
اینهمه عاشقانه را برای چه میگویند!!
یا برای که میگویند؟؟!!
برای کسی که دوستش دارند!!؟؟
کمی خنده دار نیست؟؟!!
آخر شنیده ام عاشق حرف نگاه را خوب میفهمد...
پس چه نیاز به سخن!!؟؟
برای من همین که حرف نگاهم را بخوانی کافیست...
نه لازم است برایت از لطافت مریم ها بگویم
نه شیدایی شقایق ها...
که اگر حرف نگاهم را نخوانی
عاشق نیستی
نیستی...