صداهایی که تو این ویس میشنوید، صدایِ آدمهاییه که ازشون خواسته شده یک جمله به کسیکه هیچوقت به دستش نیاوردن بگن. مکالماتی واقعی ، تلخ و بدون پاسخ.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی صدایِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ده تا دوستت دارم
هشت تا برایِ تو.. یکی برایِ خندهٔ تو
و دیگری برایِ صدایِ تو
اما واژهها عاجزند
برایِ چشمانِ تو ..
#محمود_درویش
پرسید، وقتی غمگینی چطور میخندی؟ گفتم، به کسانی که دوستِشان دارم فکر میکنم.
به لبخندشان، به نگاهشان، به صدایشان :)🤍
صبر
میکنیم
و
باشد
که
غم
خجل
شود
از
صبرِ
بیصدایِ
ما.
[بوسیدن با صدایِ فرود آمدنِ قطراتِ باران بر سقفِ ماشین، در پناهِ شیشههایِ بخار گرفته.]
ده تا دوستت دارم
هشت تا برایِ تو...
یکی برایِ خنده تو
و دیگری برایِ صدایِ تو
اما واژهها عاجزند
برایِ چشمانِ تو....
محمود درویش
. .
یه دعا میکنم ،همه بگید آمین..
دعا میکنم هیچ بنده ای چشم انتظار نباشه؛
چشم انتظار یه خبر
چشم انتظار یه روز
چشم انتظار یه آدم
یا حتی چشم انتظار صدایِ پیامِ یه آدم..
پرسید، وقتی غمگینی چطور میخندی؟
گفتم، به کسانی که دوستشان دارم فکر میکنم.
به لبخندشان، به نگاهشان، به صدایشان
من با صدایِ نفس کشیدنت
هم عاشقی می کنم...
حتی اگر آرام و بی صدا،
خودم را بگذارم در دستهات
و بروم!
حتی وقتی از کنارت رد شوم،
برای پرت نشدنِ حواست
بویِ تنت را پُک بزنم...
نه! تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم!
حتی با زندگی...
.️
✿ کپشن خاص ✿
این را دیگر همه ی مردمانِ حاضر در اقلیمِ اطرافم میدانند که هر چند صباح یکبار ، بقچه ام را می اندازم گَلَم و با بغلی از کاغذ باطله راه می افتم میروم پشتِ هیچستان ! همانجا که سهراب بود …
تا شاید بتوانم دور از معاشرت و همهمه ی آدمها ، کمی از خودم را پیدا کنم ! چرا که من میدانم ، هرکجا ازدحام باشد ، صدایِ نور ، عطر آب ، سایه ی گنجشکها و رقص شمعدانی و دستِ خدا … گم میشوند !
در سکوت و غیبت از میانِ مردم است که تو میتوانی بیشتر آسمان را تماشا کنی و صفحات میان کتابت را ببوسی و یک تسبیح برداری و ذکر بگیری که “ چرا هستم !؟ “ و “ آخرین کار پیش از مرگم چه باید باشد ؟ “
و این بار دست از پا دراز تر برگشته ام !
شاید خیال کنید با طوماری حدیث و پند و نصیحت میخواهم آن ته مانده حوصله تان را بجَوَم و از آنچه فهمیده ام بگویم ! نه !
من دریافتم … به خوبی دریافتم …
نه آنقدر بزرگ هیبتم که جهان بی من بخشکد و مردم در نبودم تلف شوند یا در خاطرشان بمانم !
نه آنقدر ناچیزم که نشود لکه ای ، جوهری نور از حضورم بیوفتد روی زمین و جوانه شود ..
دریافتم آدمی همواره چیزی میانِ خوف و رجا بوده ! چیزی بینِ هیچ چیز و همه چیز بودن ! …
دریافتم که باید ما بقیِ ایامِ پیش رویم را به شنیدن بگذرانم … و بپذیرم من از دانستنی ها ، اندکی میدانم !
آن هم این است که :
“ هیچ چیز نمیدانم “
#میم_سادات_هاشمی