هرشب به خودش میگفت فردا دیگر طاقتش تمام می شود،اما فردا که می آمد باز زندگی جریان داشت.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی طاقتش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
هر وقت تو زندگی کم آوردی این نوشتهی امیلی مونتگومری رو بخون:
«هر شب به خودش میگفت: فردا دیگر طاقتش تمام میشود، اما فردا که میآمد باز زندگی جریان داشت.»
میگن تا چیزی و از دست ندی قدرشو نمیدونی
زمانی که داریش و قدر نمیدونی یادت باشه یه روز میشه طاقتش تموم میشه و برای همیشه میره
تاکید میکنم "برای همیشه"
وقتی داری بهش خیانت میکنی ؛
یه لحظه چشماتو ببند ؛
ببین طاقتشو داری اونم بهت خیانت کنه …
یک پُلی ته ایالت نیویورک ریخته. بعد از سی و دو سال. کارشناس محترم هم گزارش داده که دلیل ریختن پل fatigue است. سر تا ته علم مقاومت مصالح هیچ چیز جذابی ندارد الا همین مبحث فَتیگ.
" خستگی سازه در اثر بارگذاری متناوب "
هیچ کدام از این بارگذاریها به تنهایی از توان سازه خارج نیست. اما همین متناوب بودنشان است که خستهاش میکند. طاقتش تمام میشود و میریزد.
این دقیقا همان دلیلی است که بیشتر ما آدمها بابتش میمیریم. بابت فَتیگ. بابت تکرار بارهای کوچکی که تمام نمیشوند اما تمام میکنند. ما عمدتا از خستگی میمیریم. فقط اشکالش این است توی گزارش مرگ هیچ کس نمینویسند دلیل مرگ خستگی. بالاخره یک روز علم مقاومت مصالح را باید پیوند بزنند به علم پزشکی قانونی....
12شب به بعد آدم ها عوض میشوند!!!!
تنها تر
ساکت تر
غمگین تر
و
عاشق تر
از '23:59 میشنود!!!!!
اگر طاقتش را نداری بخواب...
12شب به بعد خیلی دل ها را بیچاره کرده...
برو...
خب؟؟
اما دیگه برنگرد
طاقتشو ندارم که باز بری...
نگاه همه به پرده سینما بود.
(جشنواره فیلم های 10دقیقه ای ...)
اکران فیلم شروع شد.
شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود...
دو دقیقه از فیلم گذشت
چهار ديقه ديگر هم گذشت
هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود!
صدای همه درآمد.
اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به یک كودك معلول قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید..
جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.
قدر زندگیتان را بدانید!!!!
دكتر: براتون دو تا خبر دارم
يكي بد يكي خيلي بد
مريض: بهم بگيد من طاقتشو دارم
دكتر: خبر بد اين كه من جواب ازمايشاتتون رو گرفتم و متوجه شدم شما تا يه روز بيشتر زنده نميمونيد
مريض: پس خبر خيلي بد چيه؟؟؟
دكتر : ديروز يادم رفت اينو بهت بگم!!!!
خدایا...دنیایت تا چه حد خواستنی است؟چه چیزی دیده ایم؟تنهایی..اشک و آه وخنده هایـی
که ازهـزاران زخم بدتراست.حسـرتها وپریـشانیها...ماانسانهایـی که تا نـوک بینـی مان رامیبـینیـم
ولاغیر!به فکر دنیایمان هستیم وتاوقتی منافعمان اجازه دهد کنارهم می مانیم واگر فقط یـک ثانیـه
به خطر بیفتیم آنقدربیرحمانه یکدیگر را ترک میکنیم که فقط میتوانیم درخود بشکنیم ودم نزنیم.
خدایا..این دنیا چه بلایی سرمان آورده که تا مشکلی داریم به توئـه خالق پنـاه می اوریـم و بـه
محض اینکه خیالمان راحت شد تاکمـر بـرای خلقت خـم میشویم؟به راســتی که ایـنهـمه دل
شکستنها..کجای جـهان تو بوده اند؟کجـای برنامه هایـت جای داشتند؟دل یکـدیـگـر رابــه درد می اوریم
وفارغ از ان به زندگیـمان ادامـه میدهیم ..خدایا..دلم به انـدازه همـه تنهاییـت گرفته..ازدورویی ها..جلب
توجه های احمقانه...مافقط تصورمیکنیم زندگی میکنیم..آنقدردرخودو آدمهای اطرافمان غرق شده ایم که
دیگر فرصت نمیکنیم ازته دل فقط یکبـارازته دل تورا بخوانـیم!مایی که حتـی هنوز چیـزی ازدیـنمـان
نمیدانیم..اززندگی کردن فقط مدرسه ودانشگاه وازدواج وبچه دارشدن ودوستیهای بـی
سروسامان وخنده های دروغین واشکهای تمساح وتوبه های بی اساس و...را فهمیده ایم.
خدایا دلم گرفته وخودت میدانی که هرکسی به جزتو به حرفهایم میخندد...
خدایا همه چیز را اشتباهی فهمیدیم،اختیارداربودنمان مارا به بیراهه کشانده..نه اینکه به درگاهت
شکایت کنم نه...میدانم که توخیـرخواه مطلقی..اماانگارخوبـی به مانیامده...بـنده های مهربانـت
کمیاب شده اند..زمین مهربان ما طاقتش بریده..اورا بفرست..آمین!