چیزی عزیزتر از آرامش سراغ داری؟ چیزی هست که در شرایط فقدان آرامش و قرار، همچنان برای تو دلچسب و عزیز باشد؟ چیزی هست که تو را خوشبخت کند، آنزمانکه آرام نیستی؟ آنزمانکه از درون، ملتهبی و پیچکهای بیتابی، تمام وجود تو را در بر گرفتهاند؟ عشق، زیبایی، ثروت، هنر، شهرت، آزادی، سفر؛ کدامیک حال تو را خوب میکنند؟ وقتی آتشفشانی در تو به جوش و خروش افتاده، و رودخانههایی سر به طغیان گذاشتهاند!
#نرگس_صرافیان_طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی طغیان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
..پیشگویی های پیرزن بلغاری درباره جهان که تابحال ۹ تاش به واقعیت رسید
.براساس پیشگویی او #ویروسی به نام کرونا . که ناشناخته بود اما امروزه باطغیان خود درجهان پخش شده وجان انسانهای ضعیف و ناتوان را میگیرد و جمعیت کره خاکی ......
همچنان او به زمان پایان کرونا نیز اشاره کرده است...
کوچکترین روزنه ها هم
طغیان وجودت را آواز میکنند...
. .
زن فرعون تصمیم گرفت که عوض شود،
و پسر نوح تصمیمی برای عوض شدن نداشت...!
اولی همسر یک طغیانگر بود
و دومی پسر یک پیامبر...!!!
برای عوض شدن هیچ بهانه ای قابل قبول نیست
این خودت هستی که تصمیم می گیری تا عوض شوی...
بعضی از چیزها دیر که شد، بیفایده هستند مانند بوسیدن پیشانی یک مرده .
"ف: معصومه"
یادت
به طغیان می کِشد
هر شب دل دیوانه را...
میخواستم دنیا را عوض کنم
دنیا عوض شد
اما کار من نبود
میخواستم انسان را دگرگون کنم
انسانها دگرگون شدند
نه آنگونه که من میخواستم
حالا دیگر
فقط می خواهم
تو را نگه دارم
همان گونه که بودی
بی هیچ تغییری
پیچیده در رویاهای کاغذیام
و تو
می دانم
عوض نخواهی شد
همان گونه که بودی گریزپا
پر طغیان و تغیر
ویران گر
رودخانهی آتش
#شهاب_مقربین
♡نبودنت♡
فکر نبودنت
چون موریانه به جانه مغزم افتاده .
چون شمشیری دلم را پاره پاره کرده است ...
فکر نبودنت
بغض گلویم را سنگین تر میکند .
اینک بغضو غرورم در جدالند ، و پیروز این میدان بغض طغیان گر میشود...
طوفان سختی در راه است...
طوفان میشود و انگار تا دنیا دنیاست ادامه دارد...
انگار این روزها میترسم کسی اشک هایم را ببیند ، هق هق هایم را بشنود!!
میترسم از نبودنت ، از رفتنت ، از نداشتنت .
میترسم ، از همه کس ، از همه چیز ، جز مرگ!!!
من از دوردست ها آمده ام
از کوچه های کودکی
از شهر رنگین قصه های پدر در شبهای کشدار زمستان
و از چشمان هستی بخش مادرم
که تمام مهربانیش را در نگاهش به من می بخشید
باورم کن که شعر در من طغیان یگانگی است
و حماسه ی دوست داشتن
من دیگر گونه دوست می دارم
و دیگر گونه یگانه ام
مرا تنها می توان با من سنجید و تو را تنها با تو
که سالهاست در جستجوی تو بودم
با تو آبی می بینم تمام بیناییم را
چشمانت شکوه شکیبایی
گیسوانت ادامه ی باران ها
و دلت ترانه ی دریاهاست
زمزمه ی سرانگشتان باد در خواب خوش گیسوانت
زیبایی شاعرانه ایست که دلم را به بازی می گیرد
و نجابت کلامت آنچنان که هر کلام دیگری را بی رنگ می کند
در چشم انداز هرکجای طبیعت تو را می بینم
در چشمه
در رود
در دریا
در گل
در درخت
در جنگل
در دره
در دشت
در کوه…
با اینهمه هنوز در تو حیرانم
که تمامی عشقی در یک وجود و تمامی آرزویی در یک لباس
مدعی بی چون و چرای تنهایی که باشی
اشک هایت، همیشه
مستعد دامن دختری می شود که وسوسه آغوشش..،
خواب را از سر تمام بغض های اندرونی ات، بپراند..
می خواهی چنان غرق اعتقادش شوی
که نان تمام دلتنگی های قد و نیم قدت آجر شود ..
زیر بار پذیرش دیکتاتوری اش می روی
تا طغیان بی کسی هایت سرکوب شود..
می خواهی تا در اتفاق او رخ دهی به زندگی
تا به یمن او
از معشوق شعرهایت دفاع کنی ..
تا کلافگی هایت را به مساوات
با موهای نبافته اش، در میان بگذاری ..
می دانی
هر شاعری حق دارد
برای خودش، یک آیدا تعریف کند
تا تمام عاشقانه هایش را
در آسیاب آغوشش ، سپید کند ..
{ حمیدرضا هندی }
شبها
این همه زیبا نباش !
ضربان قلبم بالا می رود
می دانی که
دریا
با ماه طغیان می کند !