هیچوقت هیچ چیز غیر ممکن نیست،
تنها عدم سر سختی شما باعث غیر ممکن شدن آن میشود
هیچ چیز ننگین تر از این نیست که خود را دست کم بگیرید
اگر شما حداکثر تلاش خود را به عمل آورید
اگر چه احتمال دارد همیشه جزو بهترین ها نباشید
ولی به یقین در یک قدمی بهترین ها قرار خواهید گرفت ...!
. #کیم_وو_چونگ
. #سنگ_فرش_هر_خیابان_از_طلاست
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی طلاست
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اینکه نمیدونید عیب نیست؛
شروع کن یاد میگیری..
یادت باشه من تورو میلیونر نمیکنم،
فقط بهت یاد میدم از زمان های به درد نخور زندگیت پول دربیاری.
• زمان طلاست ولی هنوز خیلیا زمان میزارن تا طلا بدست بیارن....
.
● میگویند زماڹ طلاست
● اما مڹ چشیدم
● دروغ میگویند ،
● زماڹ آتش است
● ثانیه به ثانیه اش
● میسوزاند
● و تا به شعله ات
● نڪشد نمیگذرد
فردی هنگام راه رفتن ، پایش به سکه ای خورد تاریک بود ، فکر کرد طلاست ! کاغذی را از جیب درآورد و آتش زد تا آن را ببیند دید 2 ریالی است ! بعد دید کاغذی که آتش زده ، هزار تومانی بوده !! گفت: چی را برای چی آتش زدم ؟! و این حکایت زندگی خیلی از ما هاست که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک آتش می زنیم و خودمان هم خبر نداریم .
نتیجه گیری : یه کاری کن که نتیجه اش به زحمتش بیارزه !
+انقدر بقول قباد (شهاب حسینی-شهرزاد) از این زن زوله ها بدم میاد :))
از این فوضولاش..
از اینایی که تا یه دستنبد دستت ببینن میپرسن طلاست یا نه؟!
اولن اینکه به تو چه؟! چیش به تو میرسه مثلن؟!
دومن طلا برای عروسه :)) دختر طلا نمیندازه مث این زن زوله ها :))
سومن بر فرض مثال حالا طلا یا حالا نقره یا استیل و تتانیومو هرچی اصن..که چی؟!
چهارمن من خوشم نمیاد به تو جواب بدم :))
پنجمن بابامم اصرار کنه طلا نمیندازم اصن پس خواهشن این طرز تفکرو از ذهنتون بیرون کنین
که هرکی طلا نمیندازه پس هیچی تو دست و بالش نیس :))
حالم ازتون بهم میخوره :)
دوستتون ندارم :)
خودتونو درست کنین.. :)
مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید . او طلاها را در گودالی در حیاط خانه اش پنهان کرد . او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد . تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد . همسایه ، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت . روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت . او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد . رهگذری او را دید و پرسید : چه اتفاقی افتاده است ؟ مرد حکایت طلاها را بازگو کرد . رهگذر گفت : این که ناراحتی ندارد . سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست ، تو که از آن استفاده نمیکنی ، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد ؟ ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است . اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده است و شرایط مناسبی دارید پس به فکر دیگران نیز باشید . بخشش مال همچون هرس کردن درخت است . پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود . دارایی شما حساب بانکی تان نیست . دارایی شما آن مقدار از ثروت و داشته هایی است که برای یاری رساندن دیگران به گردش درمیآورید .
وقتی می توانی با سکوت حرف بزنی؛
به پایه های لغزانِ واژه تکیه نکن؛
خیلی وقت ها سکوت برابر با طلاست
خدا را طلب کنید, همچون عاشقی که معشوقش را میخواهد. همانندی فقیری که نیازمند طلاست یا غریقی که یک نفس را می طلبد.
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم.. با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!؟
تو چقدر سادهای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما، تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود دانههای اشک کاشت.
یگویند زمان طلاست اما من چشیدم
دروغ میگویند ، زمان آتش است
ثانیه به ثانیه اش میسوزاند
و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد