ما به این دلیل عشق می ورزيم که غمگین هستيم ،
به این دلیل در جست و جوی دیگری هستيم که تنها هستيم ...
در واقع ما با عشق ورزي مي خواهيم حال خودمون را خوب كنيم
و به همين دليل شكست مي خوريم
عشق فقط زمانی امکان پذیر است که :
كه احساس تنهايي نكنيم
بلکه در یگانگی باشیم
با خودمون قهر نباشیم
بلکه با خودمون در شیفتگی و سرمستی باشیم
خودمون را خوب بشناسيم
راهمون را مشخص كنيم
بعد همراه مناسبمون را پيدا كنيم
و عاشقانه به او عشق بورزيم و حال او را هم خوب كنيم .
بايد اول حالمون خوب باشه و بعد عشق بورزيم
اينطوري حال خودمون هم بهتر مي شه
تا وقتي حالمون خوب نباشه عشق حالمون را خوب نمي كنه بلكه بيشتر ما را ناكام تر مي كنه .
احتمالا خيلي ها اين تجربه را داريم .
نيلوفر اله وردي
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی طوري
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چطوري حالمون رو خوب كنيم ؟
نعمت هایی که خدا به شما داده را بنویسید، همه را، ریز به ریز، چیزهایی که دارید را هم بنویسید، مثلا ننویسید، سلامتی! بنویسید، داشتن چشم، گوش، توانایی صحبت کردن، بوییدن، چشیدن، فامیلی داشتیم که تصادف سختی کرده بود و از آن به بعد، دیگر نمی توانست مزه ی غذا ها را تشخیص دهد!!! فرض کنید نتوانید طعم شیرین غذا ها را بچشید و لذت ببرید و یا کباب و قورمه سبزی را نتوانید ببویید! فاجعه است.
تصور کنید سقفی بالای سرتان نبود، خوراکی در یخچال نداشتید، آب خانه قطع بود، گازی برای گرم شدن نداشتید و ... اینها همه نعمت است و شاید مهمترین آنها، شخصی باشد که شما دوستش دارید و او دوستتان دارد، در هنگام سختی ها می توانید روی او حساب کنید و خلاصه در این دنیا، تنها نیستید.
اگر ریز به ریز به داشته هایتان توجه کنید، نداشته ها رنگ می بازند و کمتر ناراحتتان می کند، شاید خیلی چیزها هم نداشته باشید، ولی در اینجا هدف ما، زیباتر دیدن زندگیست، پس فقط به داشته هایتان فکر کنید.
اگر کريستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود? ممکن بود هيچگاه قاره امريکا را کشف نکند?چون بجاي برنامه ريزي و تمرکز در مورد يک چنين سفر ماجراجويانه اي? بايد وقتش را به جواب دادن به همسرش? در مورد سوالات زير مي گذراند:
- کجا داري ميري؟
- با کي داري مي ري؟
- واسه چي مي ري؟
- چطوري مي ري؟
- کشف؟
-براي کشف چي مي ري؟
- چرا فقط تو مي ري؟
.
- تا تو برگردي من چيکار کنم؟!
- مي تونم منم باهات بيام؟!
-راستشو بگو توي کشتي زن هم دارين؟
- بده ليستو ببينم!
- حالا کِي برمي گردي؟
- واسم چي مياري؟
.
- تو عمداً اين برنامه رو بدون من ريختي? اينطور نيست؟!
- جواب منو بده؟
- منظورت از اين نقشه چيه؟
- نکنه مي خواي با کسي در بري؟
- چطور ازت خبر داشته باشم؟
- چه مي دونم تا اونجا چه غلطي مي کني؟
- راستي گفتي توي کشتي زن هم دارين؟!
.
- من اصلا نمي فهمم اين کشف درباره چيه؟
- مگه غير از تو آدم پيدا نمي شه؟
- تو هميشه اينجوري رفتار مي کني!
- خودتو واسه خود شيريني مي ندازي جلو؟!
- من هنوز نمي فهمم? مگه چيز ديگه ايي هم براي کشف کردن مونده!
-چرا قلب شکسته ي منو کشف نمي کني؟
.
- اصلا من مي خوام باهات بيام!
- فقط بايد يه ماه صبر کني تا مامانم اينا از مسافرت بيان!
- واسه چي؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بيان!
- آخه مامانم اينا تا حالا جايي رو کشف نکردن!
- خفه خون بگير!!!! تو به عنوان داماد وظيفته!
.
- راستي گفتي تو کشتي زن هم دارين؟
باور كن !
چرت و پرت هایت را
اينطوري
اينطوري
بنويسي
تبديل به شعر
نمي شود.
مرسي
اه...
D:
جاي سوختگي رو پام بود به مامانم نشون دادم گفتم اين جاي چيه !؟؟؟؟ گفت بچه بودي چهارشنبه سوري رفتيم خونه بابابزرگ اينا از رو اتيش پريدي گفتم اهان پس اونجا اينطوري شد گفت نه اومديم خونه قاشق داغ گذاشتم رو پات تا ديگه از اين غلطا نکني ..... ^_^ . . . . . . . . مادر من.. مادر من.. تو ياري و ياور من .....
چاپلوسها تنها، همانند دوست هستند. همانطوري كه گرگ ها به سگ ها شباهت دارند.
امروزروز جهاني دکوراسيون
به تمامي افرادي که بصورت دکوري در اين گروه هستند تبريک ميگويم!!
چطوري آباژور؟
بابام داشت نماز ميخوند
يهو داد زد.....
الله اکبر!
الله اکبر!
دويدم گفتم :
چيه بابا در ميزنن؟؟
الله الکبر
گوشيت زنگ خورد؟
الله اکبر!
مهرت گم شده؟
الله اکبر!
کسي طوريش شده؟
الله اکبر!
بو سوختگي مياد؟
الله اکبر!
جک و جونور ديدي؟
الله اکبر!
گفتم خوب بابا يکم راهنمايي کن !!
با عصبانيت داد زد :
الله اکبر!
(دستشو هم به علامت خاک بر سرت تکون داد)
نمازش که تموم شد ميگه :
خاک تو سره نفهمت!
يه ساعته دارم ميگم نزن يه کانال ديگه دارم اخبار گوش ميدم :\
از متخصص ارتوپد سوال شد چطوري خدا رو شناختي؟
گفت:کنار دريا،مرغابي را ديدم که پايش شکسته بود
اومد پايش را داخل گل هاي رس ماليد بعد به پشت خوابيد
پايش را سمت نور خورشيد گرفت تا خشک شد
اينطوري پاي خود را گچ گرفت
فهميدم خدايي هست که به او آموزش داده!
میدوني پدربزرگم هميشه چي مي گفت؟ "قدمهاي بلند بردار." مي گفت "اينطوري هم زودتر مي رسي هم كفشهات ديرتر خراب مي شن"
Sergio Leone |1984| Once Upon a Time in America