قصه شبهای هجران نیست اینجا گفتنی نیست
روز محشر این سر طومار وا خواهیم کرد
#صائب_تبریزی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی طومار
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چند وقتی ازش خبر نداشتم
دیدم یه طومار نوشته که نیستی و دوستیم یه طرفه بود و حیف منی که میخواستم عاشقت شم و..
احتمالا دنبال بحث بود برای دوباره صمیمی شدن!
ولی هرگز انتظار نداشت بعد این همه نوشتن در جوابش بگم " شما؟ " :)
خلاصه با آدم کاری نکنید که کلا صفر تا صدتونو بخواد فراموش کنه
✿ کپشن خاص ✿
این را دیگر همه ی مردمانِ حاضر در اقلیمِ اطرافم میدانند که هر چند صباح یکبار ، بقچه ام را می اندازم گَلَم و با بغلی از کاغذ باطله راه می افتم میروم پشتِ هیچستان ! همانجا که سهراب بود …
تا شاید بتوانم دور از معاشرت و همهمه ی آدمها ، کمی از خودم را پیدا کنم ! چرا که من میدانم ، هرکجا ازدحام باشد ، صدایِ نور ، عطر آب ، سایه ی گنجشکها و رقص شمعدانی و دستِ خدا … گم میشوند !
در سکوت و غیبت از میانِ مردم است که تو میتوانی بیشتر آسمان را تماشا کنی و صفحات میان کتابت را ببوسی و یک تسبیح برداری و ذکر بگیری که “ چرا هستم !؟ “ و “ آخرین کار پیش از مرگم چه باید باشد ؟ “
و این بار دست از پا دراز تر برگشته ام !
شاید خیال کنید با طوماری حدیث و پند و نصیحت میخواهم آن ته مانده حوصله تان را بجَوَم و از آنچه فهمیده ام بگویم ! نه !
من دریافتم … به خوبی دریافتم …
نه آنقدر بزرگ هیبتم که جهان بی من بخشکد و مردم در نبودم تلف شوند یا در خاطرشان بمانم !
نه آنقدر ناچیزم که نشود لکه ای ، جوهری نور از حضورم بیوفتد روی زمین و جوانه شود ..
دریافتم آدمی همواره چیزی میانِ خوف و رجا بوده ! چیزی بینِ هیچ چیز و همه چیز بودن ! …
دریافتم که باید ما بقیِ ایامِ پیش رویم را به شنیدن بگذرانم … و بپذیرم من از دانستنی ها ، اندکی میدانم !
آن هم این است که :
“ هیچ چیز نمیدانم “
#میم_سادات_هاشمی
سر به سر
طومار زلفت
شرح احوال من است
مو به مو فهمیده ام
این مصرع پیچیده را ... !
#نجیب_کاشانی
به سلامتی ِ اونایی که طومار تایپ می کنن و سند می کنن واسه سایت یک جمله!!! :)
بابا رفیق یه جمله،
دو جمله؛
نهایتش سه جمله نه مقاله و زندگینامه دیگه!!!