بهانه می آوری که من خود را به کارهای عالی صرف می کنم،
علوم فقه
حکمت و منطق
نجوم و طب و غیره ..
تحصیل می کنم.
آخر، این همه برای توست.
اگر فقه است، برای آن است تا کسی از دست تو نان نرباید و جامه ات را نکند و تو را نکشد تا تو به سلامت باشی.
و اگر نجوم است، احوال فلک و تأثیر آن در زمین ، از ارزانی و گرانی،امن و خوف ، همه تعلق به احوال تو دارد، هم برای توست.
و اگر ستاره است، از سعدونحس، به طالع تو تعلق دارد، هم برای توست.

چون تأمل کنی، اصل تو باشی و اینها همه فرع تو.
چون فرع تو را چندین تفاصیل و عجایبها و احوالها و عالمها بوالعجب بینهایت باشد،

بنگر که تو را که اصلی چه احوال باشد...
 
" فیه ما فیه
مولانا "