یه خیابونی هست طرفای پاسداران که اسم
همه کوچه هاش، اسم عاشقو معشوقای معروفه (شیرین، فرهاد، وامق، عذرا، لیلی، خسرو...) و اتفاقا همشونم بن بسته.
پ ن : غیر مستقیم داره میگه عاشق نشین که تهش هیچی نیس
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی عذرا
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آدمیزاد فکر میکنه مرگ فقط واسه همسایهست، حادثه فقط توی اخباره! روانشناسها اسمشو گذاشتن: ذهن خود استثنا پندار. ما ایرانیها علاوه بر اینها معتقدیم «حالا من یک نفر برم سفر چی میشه؟! من یک نفر خرید نکنم چه تاثیری داره؟ من یک نفر رعایت کنم چه فایده؟!» که اسمشو باید گذاشت: ذهن گاوِ خود پندار..!
توییت/عذرا
. .
در شهر تو میخانه زیاد است، ولی من...
شوریده و دیوانه زیاد است، ولی من...
جمعیتی اطراف تو سرگرم طوافند
بر گِرد تو پروانه زیاد است، ولی من...
شیرینی و لیلایی و عذرایی و ویسی
از عشق تو افسانه زیاد است، ولی من...
بگذار که بغض تو بماند که بماند
هر چند تو را شانه زیاد است، ولی من...
این شعر پر از "من" شده؛ گفتی عوضش کن
باشد! "من" بیگانه زیاد است، ولی من...
ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺣﺎﻝ ﻟﯿﻼ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻠﺦ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﻫﺎﺟﺮ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﭼﺎﻩ ﺯﻣﺰﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﻧﺎﺯﺍ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺩﺭﺩ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺣﺎﻝ ﻋﯿﺴﺎ ﻭ ﺻﻠﯿﺒﺶ ﺭﺍ
ﺍﻣﺎ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻋﺬﺭﺍ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﺑﯽ ﻭﻗﻔﻪ ﻣﯽ ﮐﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﻃﺒﻞ ﻋﺎﺷﻘﯽ
ﺍﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ
پیشنهاداتی برای عدم ترشیدگی دختران
1- یقه اولین خواستگار رو بچسبید که شاید تنها شتر بخت شما باشه.
2- ناز و لفت و لیس رو بذارید کنار.
3- در معرض دید باشید، گذشت اون زمان که میگفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم که از آفتاب و از سایه می رنجم.
4- سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر که برین همچین بگی نگی از دهن میافتین.
5- تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج کنید، اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بکشید.
6- دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون کنید، یه وقت کتابشو دور گردنتون آویزون نکنید که گردن لطیفتون کج میشه.
7- پسرهای فامیل بهترین و در دسترسترین طعمهها هستند، رو هوا بقاپیدشون.
8- رو شکل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشکل...!
9- توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بیبی عذرا نشست و برخاست کنید، همینا هستن که شادوماد میسازن واستون.
10- یه کم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و کرم شب و روز و ماسک خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید.
11- در پوشش دقت کنید، لباس چسب و کوتاه فقط آدمای بوالهوس رو دورتون جمع می کنه، یه پوشش سنگین و اندکی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه.
12- مهمون که میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی کنید، خلاصه یه چشمه بیاین که بعله ما هم هستیم.
13- سعی کنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره که مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد که دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه...
14- تا مامانه و باباهه میگن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حرکات و سکناتتون این نظر رو تایید کنید و دنبالشو بگیرید.
15- بلاخره اگه خدای نکرده میخواین جزو اون یک میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملکت دوماد شن، که نمی شن) هر چی دارید، رو کنید، منظورم اعضا و جوارحتون نیست منظورم کمالات و هنر مندیاتتونه.
16- و اینو بگم که از هیچ دوره زندگیتون به اندازه وقتی که با نامزد محبوبتون زیر سایه درخت توی یه پارک خلوت دارید لذت نخواهید برد، حالا به بعدنش کار ندارم.
17- ...و آخرین توصیه اینکه عوض اینکه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل کبک سرتونو زیر برف کنید یه خورده به فکر زندگی آیندهتون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید چون کثیف میشید، می پکید ...
شبیه باد همیشه غریب و بی وطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است
کتاب قصه پر از شرح بی وفایی اوست
اگرچه او همه ی عمر فکر ما شدن است
چه فرق می کند عذرا و لیلی و شیرین؟
که او حکایت یک روح در هزار تَن است
قرار نیست معمای ساده ای باشد:
کمی شبیه شما و کمی شبیه من است
کسی که کار جهان لنگ می زند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست؛زن است
بگذار تا قسمت کنم تنهاییام را
هرگز ننوشم تلخ دیگر چاییام را
آیینهام؛ زیباییام را از تو دارم
من با تو پیدا میکنم زیباییام را
بر قلب آتش میزنم همچون سیاوش
پروانه حسرت خورده بیپرواییام را
از سیب سرخ خواهشم آدم که نگذشت
حالا دوباره خواهش حوّاییام را...
تکرار کردم... رد نکن... از حُسن، دور است
بر صخره میکوبی دل دریاییام را؟!
پس من کجا؟ پس من چرا؟ پس من چگونه؟
شیرینیام... عذراییام... لیلاییام را...
شاید که تیغی و ترنجی لازمت هست
باور کنی تا شدّت شیداییام را
شاید بفهمی حال من را، شاید این بار
پیراهنت حاشا کند رسواییام را...