چشم هایت
"وزیر پیشنهادی علوم" اند
و من
"اصولگراترین نماینده ی مجلس"
هرچه قدر هم که توجیه کنی
باز هم
هر نگاهت را "فتنه" می بینم...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی علوم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بهانه می آوری که من خود را به کارهای عالی صرف می کنم،
علوم فقه
حکمت و منطق
نجوم و طب و غیره ..
تحصیل می کنم.
آخر، این همه برای توست.
اگر فقه است، برای آن است تا کسی از دست تو نان نرباید و جامه ات را نکند و تو را نکشد تا تو به سلامت باشی.
و اگر نجوم است، احوال فلک و تأثیر آن در زمین ، از ارزانی و گرانی،امن و خوف ، همه تعلق به احوال تو دارد، هم برای توست.
و اگر ستاره است، از سعدونحس، به طالع تو تعلق دارد، هم برای توست.
چون تأمل کنی، اصل تو باشی و اینها همه فرع تو.
چون فرع تو را چندین تفاصیل و عجایبها و احوالها و عالمها بوالعجب بینهایت باشد،
بنگر که تو را که اصلی چه احوال باشد...
" فیه ما فیه
مولانا "
با خودتان که خوب تا نکنید-
روزگار شما را تا میکند-
می کند توی پاکت و
می اندازد توی صندوق پستی;
به یک مقصد نا معلوم.....!!
یکی از مایوس کننده ترین مسائل در قرن بیستم این بود که معلوم شد تحصیل اجباری و پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت دانش و فرهنگ به هیچ روی منجر به بهتر شدن آدم ها یا محتاط تر و مهربان شدنشان، آن گونه که در قرن نوزدهم سخت بدان باور داشتند، نمی شود.
و عده ی کثیری از قاتل ها و آدمکش ها و عاملان کشتارهای دسته جمعی اتفاقا عاشق هنر هستند
و به اپرا گوش می دهند
و به نمایشگاه ها می روند
و شعر می سرایند و علوم انسانی و طب می خوانند..
و در میان فیلسوفان این عقیده شیوع بیشتری پیدا کرد که قرن بیستم نقطه ی پایانی بر اومانیسم نهاده است و دوران تازه ای آغاز شده است که آن را پسااومانیسم خواندند،
چون روشن نبود چگونه باید این دوران تازه را تعریف کرد...
" شهر فرنگ اروپا
پاتریک اوئورژدنیک "
عاقا فهمیدین آخر زی زی گولو چی شد؟؟؟
مادر خانومی بچه دار شد و معلوم شد که زی زی گولو توهم مادر خانومی بوده...
خدارو شکر تو بچگی نفهمیدیم و گرنه خیلی ضد حال بود...:///
نگرانِ
زیر و رو شدنِ زندگی ات نباش.
از کجا معلوم زیرِ زندگی ات،
بهتر از رویَش نباشد؟!
بجای مقاومت در برابرِ تغییراتی
که خدا برات رقم زده،
تسلیم شو.
گاهی مینشینیم به آدم ها فکر میکنیم
به آن ها که دیگر نداریمشان یا ندارندمان!
به آن هایی که زخم های بدی زدند و رفتند
یا آن هایی که زخم های بدی زدند و رفتیم ...
اما حالا که فکر میکنیم میبینیم آن قدرها هم بد نبوده اند، آن قدر ها هم رفتن لازم نبود ...
بعد دلتنگشان میشویم. از کجا معلوم ! شاید آن ها هم دلتنگمان میشوند ... اما خودمان درون خودمان میمانیم ... بدونِ اینکه بگوییم چقدر بودن همدیگر را میخواهیم ...
میدانی؟
رفتن تو هم همینجور است
رفتن من هم همینجور ...
زمان آدم ها را عاشقتر میکند ...
ما راحت نظر میدهیم
جواب ندادنِ پیام را مغرور بودنشان تلقی میکنیم
و زود جواب دادن ها را هم میگذاریم به پایِ بیکار بودن.
به کسی که با همه گرم میگیرد انگِ بیش از حد آزاد بودن میزنیم،
و کسی که حریمش را حفظ میکند متهم میکنیم به گوشه گیر بودن.
کسی که تار مویش یا مچ دستش معلوم است را بی بند و بار میدانیم
و با حجاب ها را خشکِ مذهب.
به کسی که از خودش زیاد عکس میگذارد لقبِ خود شیفته میدهیم
و وقتی کسی عکسی از خودش نگذارد میگوییم لابد خیلی زشت است.
عکس از بیرون رفتن و خوش گذرانی بگذاریم اسمش میشود شوآف
و تفریح هایمان را برای خودمان نگه داریم میشویم
بیچاره و افسرده است.
زیاد که بخندیم میشویم بی غم
و ناراحتیمان را که بروز بدهیم میشویم تو هم که همیشه حالت بد است.
عکسِ چشم و ابرو بگذاریم میگویند لابد هنوز نرفته زیر دست جراح
و عکس از صورت میگذاریم میگویند لابد هیکلش نتراشیده است.
آهنگ خارجی گوش بدهیم میشویم متظاهر
و آهنگ فارسی که پخش کنیم بی کلاس.
ازدواج که نکنیم میشویم لابد عیب و ایرادی داشته
و بله که بدهیم میشویم عجله داشت انگار.
ما آدمها تکلیفمان با خودمان معلوم نیست
اصلا ملاک برای خوب و بد بودن آدم ها نداریم انگار
بعد با همین ملاک های نصفه نیمه که هر روز هم عوضشان میکنیممی افتیم به جان آدمها و اندازه گیری و برچسب زدن بهشان.
#فاطمه_جوادی
دانش آموزی برگه امتحانی را سفید داد و روی آن نوشت :
سکوتم نشانه ی نداشتن معلومات نیست
آنچه در ذهن من است قابل بیان نیست.
به او مدرکی دادند که در آن نوشته شده بود:
رد شدنت نشانه ی شکستت نیست
بلکه بامزه بودنت ارزش دیدن دوباره ات در سال آینده را
دارد
زنی به مشاور خانواده گفت:
من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛
همه حسرت زندگی ما رو میخورند.
سراسر محبّت, شادی, توجّه, گذشت و هماهنگی.
امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است.
پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم,
چه کسی را نجات خواهی داد؟
و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛
چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده!
از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟
مشاور جواب داد:
شنا یاد بگیرید! همیشه در زندگی روی پای خود بایستید حتی با داشتن همسر خوب......
به جای بالا بردن انتظار خود از دیگران ،توانایی خود را افزایش دهید
#داستان_کوتاه