عشق جانم ...
تو شیرین ترین اتفاق تو تلخ ترین
روزای زندگیمی، قشنگ ترین معجزه.. :)
اینقدر دوستت دارم اینقدر قلبم باهات
آرومه.. که شدی وصله تنم
شدی خون توی رگام...
اینقدر باهات رفیقم ک میشه کل روزو
باهات حرف زد و حرف زد و خسته نشد
منو بد عاشق خودت کردی دورت بگردم
شدی همونی که دلم میخواد تمام عمرو
باهاش زندگی کنم عاشقی کنم و..
خاطره سازی کنم و در آخر کنارش
موهام جوگندمی بشه ...
تو تمام روزا چه روزای شیرین چه تلخ
کنارت باشم تو هر حالتی مرهم بشم
برا قلبت تکیه گاه بشم برا دردت
همینجور ک تو هستی برام ....
اینقدر مهربونی،با معرفتی،عشقی که
می خوام صدبار خدا رو شکر بگم
خلاصه ک شدی عزیز واسه دلم
بهترین رفیق بهترین عشق بهترین همدم بمونی برام آرومم جونم ...️
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی عمرو
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نصفش رفته، نصف دیگه ش هم شل کنی میره،
عمرو میگم
به عمروعاص گفتن:
چراپشت سر علی نمازمیخونی ولی تو خونه معاویه غذامیخوری؟
گفت نمازعلی قشنگه اما،پلوی معاویه هم خوشمزه است .
چقدر این روزها این جمله و این کارا آشناست
نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده میشد.
به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود،
در گوشش نجوا کرد که: بیدلیل مغرور نشو!
اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمیآمدند و «علی» را انتخاب میکردند.
معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نمازگزاران را ثابت میکند.
پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت:
از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود را به نوک بینیاش برساند،
خدا بهشت را بر او واجب مینماید و بلافاصله مشاهدهکرد
که همه تلاش میکنند نوک زبانِشان را به نوک بینیِشان برسانند تا ببینند بهشتیاند یا جهنمی؟
عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد،
دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش میکند
و سعی میکند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد:
این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو میخواهند. علی» برای این جماعت حیف است.