با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه…
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد …
… … … تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی …
اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری …
#روزپدرمبارک
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی عمود
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان:)
مانده از روضه وُ از هیأت وُ از مجلس وُ از سینه زنی،
آمده ام کنج اتاقم،
به دلم پرچم مشکی زده وُ شال عزایم به کف وُ دست به
دامان تو گشتم
که تو اربابی و من بنده ی هر جاییِ جامانده ازین جا و از آن جایم و امروز دلم گشته هوایی
و نشستم به امید کرمی از طرف شاه عزایم که شمایی!
بگو از عطشُ و از جگر سوخته و از رخ افروخته و از طف صحرا و بگو از “علی” و از “علی” وُ از غم لیلا
و بگو از ید سقا و بگو با من دل خسته از اندوه دل زینب کبرا و امان از دل زهرا و امان از دل زهرا …
بگو با من مجنون، به خدا حسرت داغی به دلم مانده که از داغ شما بشکنم امروزُ و بسوزم که دگر نشنوم این روضه ی جان سوز که: ای اهل حرم میر و علمدار نیامد …
و دگر نشنوم امروز که خم گشته قد کوهیُ و رودی به لب آورده رشیدی… چه رشیدی!
همان راز رشیدی که لبِ رود رسیدُ و نرسید آب به لب هاش…
همان راز رشیدی که عمودی…
بگو ! روضه بخوان شاه غریبم تو بخوان بر من جامانده ازین قافله ی اشک، که با نام تو آمیخته این اشک و خوشا اشک!
خوشا اشک! خوشا گریه بر این داغ، خوشا گریه بر این درد
خوشا گریه، نه این گریه! خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت…
خوشا قصه ی یعقوب! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است…
خوشا چاه! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه! وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه!
خوشا قصه ی یعقوب! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر …»
عجب مجلس گرمی شده این جا، همین کنج اتاقم که به
جز من و به جز روضه ی ارباب، کسی نیست وَ انگار که
عالم همه جمعند همین جا! و انگار که این پنجره و فرش
و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب: حسین
جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان…
این شعر به صورت عمودی و افقی یك جور خوانده میشود!
با چهره، افروخته، گل را، مشكن!
افروخته، رخ مرو، تو دیگر، به چمن!
گل را، تودیگر، مكن خجل، ای مه من !
مشكن، به چمن، ای مه من، قدرسخن !
فانتزی من اینه که همه برو بچ 1 جمله تو یه زمان خاص تو افق جمع بشن و اونجا هرچی دلشون خواست جوکا و خاطراتشونو رودر رو واسه هم تعریف کنن. اینطوری همه میتونن همه خاطراتشونو بگن و دیگه تائید نشدنشون وجود نداره. البته کسایی که رفتن مورب و عمود و ... هم میتونن بیان :-)) افق حالا حالاها جا داره... بعد یه حُسن دیگه ای که داره میدونین چیه؟ اینه که میتونیم ببینیم تصوری که از هر کاربر داریم (از لحاظ قیافه)درست حدس زدیم یا نه؟
ببینین من چقده خلاقم:)))
داشتم با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : نوشته دوست ، عشق ، محبت و چهار حرفیه … اتفاقا دو حرف اولشم دراومده یعنی ب و الف ! یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا ؛ با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه !!! گفت : ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم درمیاد … تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی … اینجا نوشته چهار حرفی ولی تو که حرف نداری …
وقتی قهر می کنیم اخم کن ، شانه بالا بده و بگو من چای درست نمی کنم
کنترل تلوزیون را بردار و شبکه ها را یک به یک عوض کن
تا می آیم چیزی بگویم انگشت اشاره ات را عمود کن مقابل بیني ات ، بگو هیس !
ادامه نده .. امانِ حوصله ام را بریده ای !
وقتی قهر کرده ایم شلخته باش ، موهایت را شانه نکن ،
لاک زدن را به فراموشی بسپار ، ترانه مورد علاقه من را زمزمه نکن ..
وقتی قهر کرده ایم ، حوصله بیرون رفتن نداشته باش
مدام نپرس که سردردهایت خوب است ؟
که لباست را اتو کنم ؟ که کمی زودتر بیا !
اما ...
- اما ؟!
وقتی قهر کرده ایم ، دستت را از روی دستم بر ندار ...
بگو امشب شام نداریم و دستم را محکم فشار بده
بگو دیگر قرار نیست شعرهایم را با صدای بلند بخوانی
و دستم را محکم در دستت بگیر ...
بگو که مرا نمی بخشی و انگشتانت را قلاب کن میان انگشتانم
برایم از دلتنگی هایت صغری کبری بچین و کف دستم را با انگشتت نقاشی کن ..
- این که قهر بودن نیست !
ما که قهر نمی کنیم ، می کنیم ؟
- دیوانه !
دستم ...
- جانم !
{ مهدی صادقی }
فانتزی من اینه که همه برو بچ 1 جمله تو یه زمان خاص تو افق جمع بشن و اونجا هرچی دلشون خواست جوکا و خاطراتشونو رودر رو واسه هم تعریف کنن. اینطوری همه میتونن همه خاطراتشونو بگن و دیگه تائید نشدنشون وجود نداره. البته کسایی که رفتن مورب و عمود و ... هم میتونن بیان :-)) افق حالا حالاها جا داره... بعد یه حُسن دیگه ای که داره میدونین چیه؟ اینه که میتونیم ببینیم تصوری که از هر کاربر داریم (از لحاظ قیافه)درست حدس زدیم یا نه؟
ببینین من چقده خلاقم:)))
مساحت خلوتم را پرکن
فرق نمیکندعمودی یا افقی
همین که ضلعی ازچهار دیواری ام باشی
کافیست....
.
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
.