عیسی تونست مُرده رو زنده کنه ولی نوح نتونست ذاتِ پسرشو درست کنه ؛ مُرده زنده میشه ولی ذاتِ بد خوب نمیشه...!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی عیسی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عیسی تونست مُرده رو زنده کنه ولی نوح نتونست ذاتِ پسرشو درست کنه ؛ مُرده زنده میشه ولی ذاتِ بد خوب نمیشه...!
«هر که از دست داد
به دست آورد
و هرکه به دست آورد از دست داد...
"حضرت عیسی یِ
روح الله "
#عیسی_جانم.
روز مرد بهونست ،.
که بهت بگم بهترین اتفاق زندگیمی.
و تا ابد بدون دلیل عاشقت میمونم .
#روزت_مبارک_عزیزم .....
ادامه اسامی بزودی اینجا ..
┄•●❥ .
درد است که آدمی را رهبر است.
در هر کاری که هست، تا او را درد آن کار و هوس و عشق آن کار در درون نخیزد، او قصد آن کار نکند.
کار بی درد ، میسر نشود، خواه دنیا، خواه آخرت، خواه بازرگانی، خواه پادشاهی، خواه علم.
تن همچو مریم است و هر یک عیسی ای داریم. اگر ما را درد پیدا شود، عیسیٌِ ما بزاید. و اگر درد نباشد، عیسی هم از آن راه نهانی که آمد، باز به اصل خود پیوندد...
"فيه ما فيه
مولانا "
در زمان حال زیستن , چیزی جز حُضور داشتن نیست. حضور داشتن در اکنون و اینجا. «آبتنی کردن در حوضچهی اکنون» به طوری که تماماً خیس و شسته شوی.
در زمان حال زیستن یعنی با توجه و حضور قلب به کاری پرداختن...
کودکان از این روحیه برخوردارند که چون سرگرمِ کاری میشوند با تمام دل و تمامِ جان، مشغول آن میشوند و این یعنی زیستن در لحظه. اغلب ما وقت انجام کاری، تمام حواس و توجه خود را معطوف آن نمیکنیم و از نوعی پراکندگی و تفرقهی خاطر، رنج میبَریم.
زندگی در کودکان، سرشار، تپنده و تازه است...
شادابی، سبکبالی، صفای خاطر،
تجربهی بیواسطهی هستی، سادگی و نگاه رازآمیز به جهان، از مؤلفههای کودکانگی است.
"نزد عیسی آمدند و گفتند: چه کسی در ملکوت آسمان بزرگتر است؟ آنگاه عیسی طفلی را برپای داشت و گفت: هر آینه به شما میگویم تا بازگشت نکنید و مثل طفل کوچک نشوید، هرگز به ملکوت آسمان ره نمییابید"
از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد
مائده از آسمان در میرسید بی شری و بیع و بی گفت و شنید
در میان قوم موسی چند کَس بی ادب گفتند: کو سیر و عدس؟
منقطع شدخوان ونان ازآسمان ماند رنج زرع و بیل و داسمان
ازعیسی چون شفاعت کرد، حق خوان فرستاد وغنیمت بر طبق
مائده از آسمان شد عائده چونکه گفت: انزل علینا مائده
باز گستاخان ادب بگذاشتند چون گدایان زله ها برداشتند
کرد عیسی لابه ایشان را که این دائم است و کم نگردد از زمین
بد گمانی کردن و حرص آوری کفر باشد نزد خوان مهتری
زآن گدا رویان نادیده ز آز آن در رحمت بر ایشان شد فراز
نان وخوان ازآسمان شدمنقطع بعد از آن زآن خوان نشد کس منتفع
ابر برناید پی منع زکات وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بی باکی و گستاخیست هم
هرکه بی باکی کند درراه دوست ره زن مردان شد و، نامرد اوست
از ادب پر نور گشتست این فلک وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
بُد ز گستاخی کسوف آفتاب شد عزازیلی ز جرات رد باب
هر که گستاخی کند اندر طریق گردد اندر وادی حیرت غریق
شعر مولانا در باب ادب
ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ " ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ" ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺷﺪ،
ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ " ﻧﯿﮑﯽ" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻋﯿﺴﯽ ﻭ" ﺑﺪﯼ" ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ .
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺭﺑﺎﻧﯽ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺴﯿﺢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩﻛﺮﻛﻠﻴﺴﺎ ﯾﺎﻓﺖ .
ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺍﻭ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ .
ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺷﺎﻡ ﺁﺧﺮ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻬﻮﺩﺍ ﻣﺪﻝ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .
ﮐﺎﺭﺩﯾﻨﺎﻝ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﺪ. ﻧﻘﺎﺵ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺵٍ ﻣﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﯼ ﺁﺑﯽﯾﺎفت. ﺍﺯ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎﺍﻭﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.
ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻭﺭﺍ ﺳﺮ ﭘﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺿﻊ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﺍﺯ ﺧﻄﻮﻁ ﺑﯽ ﺗﻘﻮﺍﯾﯽﮔﻨﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺴﺨﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﮔﺪﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎ ﺁﻣﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺭﺍ ﻗﺒﻼ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ !!!
ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﮐﯽ؟
ﮔﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﻢ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﺮﻭﻩﻛﺮ ﻛﻠﻴﺴﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻣﺪﻝ ﻋﯿﺴﯽ ﺑﺸﻮﻡ !!!
" ﻧﯿﮑﯽ" ﻭ "ﺑﺪﯼ " ﺩﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﻛﺪﺍﻡ ﻣﺴﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ داری..
شهاب حسینی چقدر زیبا نوشته :
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ... دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او
آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا میکند ... پس خود را گناهکار مبین
من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد ... و تنها یکی سپاسش گفت!!!
من خدایی می شناسم كه ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ... یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند ... از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند.
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش... که این روح توست كه با مهربانی آرام میگیرد
تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری ...
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ...
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند ...
تو به پاس زیبایی عشق ، عشق بورز و جاودانه باش..
اگر کسی تورا باتمام مهربانیت دوست نداشت
دلگیر مباش که نه تو گنهکاری ونه او...
آنگاه که مهر میورزی،مهربانیت تورا زیباترین معصوم دنیا میکند پس خود را گنهکار مبین.
من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را دریک روز شفا داد وتنها یک نفر سپاس گفت!!
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش برزمین وزمان باریده،یکی سپاس میگوید وهزاران نفر کفر..!
ازناسپاسی ها مرنج که این دل توست که بامهربانی آرام میگیرد.
دوست بدار نه برای اینکه دوستت بدارند.
توبه پاس زیبایی عشق،عشق بورزو جاودانه باش.
شهاب حسینی