ابتهاج در توضیح واژه تاسیان میگه:
حالتی است که در اولین غروب پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
همچنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
تاسیان مینامیم.
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمیگرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی غروبی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
"شب"
شاید پس از غروبی دلگیر باشد
یا کشمَکشی باشد بین بغض و سکوت...!
یا اصلا وَهم آور باشد ،
اما هر چه هست یکرنگ ست و صادق!
تو را همرنگِ شب میخواهم...!
#بهنام_محبی_فر
•
حالا که تو رفته ای می فهمم
دست های تو بود
که به نان طعم می داد
پنیر را به سفیدی برف می کرد
و روز می آمد و سر راهش با ما می نشست
حالا که تو رفته ای
ملال غروبی ، نان را قاچ می کند
و برگ درختان
به بهانه ی پاییز
ناپدید می شوند ...
.
#شمس_لنگرودی
قـایـقت رفـت و من
اینجا تک و تنها ماندم...
تو به دریا زدی ای
دوست ومن جا ماندم...
قبله ی چشـم ترم
راه غروبیست که تو...
ترک من کردی و من
دیده به دریا مانـدم
قایقت رفت و مڹ
اینجا تڪ وتنها ماندم
تـو بہ دریا زدے، اےدوست
و مـڹ جا مانـدم
قبلـــہ ے چشم تـرم
راه غروبیست ڪہ تـو
ترڪ مڹ ڪردے ومڹ
دیـده بہ دریا مانـدم
خانه دل تنگِ غروبی خفه بود
مثلِ امروز که تنگ است دلم!
پدرم گفت: "چراغ"
و شب از شب پُر شد!
من به خود گفتم: "یک روز گذشت..."
مادرم آه کشید:
"زود بَر خواهد گشت..."
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم بُرد...
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم... آه...
پ.ن1: هوشنگ ابتهاج، فوق العاده ست
پ.ن2: واقعاً که گمان داشت؟!
از میزهای تکنفره روبروی دیوار با نوری دردناک روی لیوانم خسته شده ام
دلم برای میزهای دونفره در اعماق کافه مان تنگ شده است
از غروبی که به خدا سپردی ام
زیرسیگاری جای فنجانت را گرفته است
زندگی همین است...هرخاطره غروبی دارد.....هر غروبی خاطره ای!
وماجایی بین امیدو انتظار...چشم میکشیم...تاروزگارمان بگذرد! گاهی هم فرق نمیکند چگونه...فقد بگذرد!
لحظه هاتون اروووووووووووم
شب ،
شاید
پس از غروبی دلگیر باشد
یا
کشمکشی باشد بین بغض و سکوت
یا اصلا
وهم آور باشد
اما هرچه هست
یکرنگ ست و صادق
تو را
همرنگ شب می خواهم ..
در غروبی سرد گریہ کردم ھیچکس یادم نکرد آرزوی مرگ کردم مرگ ھم یادم نکرد... .