کپشن های مربوط به غوطه

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی غوطه

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)


و در نهایت شب که برمیگردی خونه میفهمی چقدر بازیگر خوبی هستی و هیچ کس نفهمید چقدر توی غم غوطه‌وری 🤍

بگذار این فکر در قلبت غوطه‌ور شود:

این هم خواهد گذشت
پس جای نگرانی نیست
هیچ چیز در زندگی ابدی نیست.
هر چیزی تغییر می‌کند...


اگر فرض کنم
پاهات ساقه های برنج،
موهات شالی وُ
دستانت برگ های نو رسته و سبز
اگر فرض کنم
تنت مزرعه ی غوطه ور در آب
نگاهت نور وُ
حرف هات...
نسیم گرم یک مرداد
اگر فرض کنم ....
قوت غالب این مرد پیر می شوی آیا...

#حمید_جدیدی

پینترست چیه وقتی اینجا میشه غوطه ور شد تو عکساش؟:)))

محبوب قلب طلایی من؛
شما از روز امدنت انگار که در قفس پروانه های ابی رو به روی قلب من باز کردی!
من نمیدونم فلسفه ی عشق چیه؛ اما اینو میدونم که از یه جایی به بعد این من نبودم که توی داستان دست هات غوطه ور مونده بودم؛
تماما قلبم بود که منو به سمتت میکشوند
تا بتونه چشم های تو رو تا ابد توی خودش نگه داره.
و اینو بدون که هر چیم بشه، پروانه های قلب من تا همیشه به دست تو رام میشن.


. .

عکس های این چنل به قدری قشنگه و هنریه که هربار گوشیم باز میکنم احساس میکنم درون دریای هنر غوطه ور شدم:

-

این بار که از این دریای خروشان به سلامت عبور کردیم، این‌بار که رگبار پایان گرفت و هوا صاف شد، همه‌تان را با عشق بغل می‌کنم.
من یک دنیا شوق و لبخند برای روزهای خوبمان کنار گذاشته‌ام و بغل‌بغل مهربانی و دلخوشی و هزار هزار بهانه‌ی روشن برای خوشبختی در پستوی ذهنم پنهان کرده‌ام و زمانش که رسید، برای همه‌مان از رهایی و شادی و عشق خواهم‌گفت.

چقدر مثل خانواده شده‌ایم این‌روزها...
از کنار هرکسی که در خیابان عبور می‌کنم، انگار سال‌هاست می‌شناسمش. انگار باتمام این چشم‌ها و چهره‌های مهربان قراری دارم، انگار چیزی ما را به هم پیوند داده، آنقدر محکم که جدا شدنی نیستیم و فراموش نمی‌کنیم هرگز، که چقدر به هم نیاز داریم و نیاز داریم که حال همه‌مان خوب شود. انگار همه در نهایت اندوهی مشترک غوطه‌وریم و داریم با تمام توان و با هم به سمت نور پیش می‌رویم و مراقبیم که تاریکی و اندوه و خشم، ما را نبلعد و کمک می‌کنیم به هم که قوی بمانیم و طاقت بیاوریم و در دل تندباد روزگار نشکنیم؛ به شوقِ بهار و به شوق روزهای روشن و خوبی که در انتظار ماست...

طاقت بیاوریم، برای تمام رنجی که تا امروز کشیدیم و تاریکی و خشمی که پشت سر گذاشتیم و دلخوشی‌های ساده‌ای که نداشتیم.
طاقت بیاوریم، به حرمت تمام تلاش‌های بیش از توان و زخم‌های رسیده به استخوان.
طاقت بیاوریم چون آگاه نیستیم به اینکه آخرین پله‌ی این سیاهچاله کجاست و کجای این قصه، به رهایی و نور می‌رسیم...
طاقت بیاوریم.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

. کپشن خاص .

ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ، ﮐﺴﯽ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﻝ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ، ﮐﺘﺎﺏ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﺁﺷﻮﺭﯼ ﻣﺪﺍﻡ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ. ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻭ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﺠﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺘﺮﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﯿﭻ. ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﺵ ﺑﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ. ﻫﺮﺭﻭﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﺸﺪ. ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻟﻐﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﺵ ﻭ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺎﻧﺪ. ﺩﯾﺪﻥ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﻤﻠﺒﺎﻑ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺭﮔﻪ ﯼ ﻧﻤﺎﺩﯾﻦ ﺳﯿﺎﺳﺖ، ﺣﻔﻆ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻏﻮﻃﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ. ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﯼ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ . ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﮔﺬﺷﺘﻢ . ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺘﺮ ﻣﺪﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺟﺪﯾﺖ، ﺑﺎ ﭘﯿﭻ ﮔﻮﺷﺘﯽ ﺭﯾﺰﯼ، ﺗﻠﻔﻦ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﭽﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﭽﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺷﺎﺷﯽ، ﻣﯽ ﭘﻠﮑﯿﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺭﻫﺎ. ﻣﻨﺘﻬﺎ
ﺯﻥ، ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﺍﺵ، ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ، ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻏﺰﻝ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ، ﺍﯾﻦ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﻪ، ﮐﯽ ﺍﺯ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻣﯽ
ﮔﺬﺭﻩ؟
ﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺷﺎﻡ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟ ﺯﻥ ﻧﺰﺍﺭ ﻭ ﺯﺭﺩ، ﮔﻔﺖ : ﺯﻫﺮﻣﺎﺭ

#غزل_صدر

‏حس میکنم تو یه جهان سراسر کرختی غوطه ور شدم، و هیچ چیزی نمیتونه عوض کننده این حس و حال پوچی مطلقم بشه

قطره عسلی بر زمین افتاد،
مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود،پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید...
باز عزم رفتن کرد،اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد،پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد...
مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد...
اما(افسوس)که نتوانست از آن خارج شود،پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت...در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد...

بنجامین فرانکلین میگوید
دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد،و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک میشود ...

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

نهایت, برمیگردی, خونه, میفهمی, چقدر, بازیگر, خوبی, هستی, نفهمید, غوطهوری, بگذار, قلبت, خواهد, گذشت, نگرانی, نیست, زندگی, ابدی, چیزی, تغییر, میکند, پاهات, ساقه, برنج, موهات, شالی, دستانت, رسته, مزرعه, نگاهت, نسیم, مرداد, غالب, حمیدجدیدی, پینترست, وقتی, اینجا, میشه, عکساش, محبوب, طلایی, امدنت, انگار, پروانه, کردی, نمیدونم, فلسفه, چیه؛, اینو, جایی, نبودم, داستان, مونده, بودم؛, تماما, قلبم, سمتت, میکشوند, بتونه, خودش, داره, بدون, همیشه, میشن, قدری, قشنگه, هنریه, هربار, گوشیم, میکنم, احساس, درون, دریای, خروشان, سلامت, عبور, کردیم, اینبار, رگبار, پایان, گرفت, همهتان, دنیا, لبخند, برای, روزهای, خوبمان, کنار, گذاشتهام, بغلبغل, مهربانی, دلخوشی, هزار, بهانهی, روشن, خوشبختی, پستوی, ذهنم, پنهان, کردهام, زمانش, رسید, همهمان, رهایی, شادی, خواهمگفت, خانواده, شدهایم, اینروزها, هرکسی, خیابان, سالهاست, میشناسمش, باتمام, چشمها, چهرههای, قراری, دارم, پیوند, داده, آنقدر, محکم, شدنی, نیستیم, فراموش, نمیکنیم, هرگز, نیاز, داریم, اندوهی, مشترک, غوطهوریم, توان, میرویم, مراقبیم, تاریکی, نبلعد, بمانیم, طاقت, بیاوریم, تندباد, روزگار, نشکنیم؛, شوقِ, بهار, انتظار, ماست, رنجی, امروز, کشیدیم, خشمی, گذاشتیم, دلخوشیهای, سادهای, نداشتیم, حرمت, تلاشهای, زخمهای, رسیده, استخوان, آگاه, اینکه, آخرین, پلهی, سیاهچاله, کجاست, کجای, میرسیم, کپشن, غزلصدر, جهان, سراسر, کرختی, نمیتونه, کننده, پوچی, مطلقم, قطره, عسلی, زمین, افتاد, مورچه, کوچکی, چشید, خواست, برود, برایش, اعجاب, انگیز, برگشت, جرعه, دیگر, نوشید, رفتن, خوردن, کفایت, واقعی, بیاندازد, هرچه, بیشتر, ببرد, افسوس, نتوانست, خارج, پاهایش, چسبیده, توانایی, حرکت, ماند, آنکه, نهایتا, بنجامین, فرانکلین, میگوید, بزرگ, نوشیدن, مقدار, اکتفا, نجات, یابد, شیرینی, هلاک, میشود,