در طول هفته ناشناس میدین یا کات کردین یا میگین کامنت باز کن نیمه گمشدمو پیدا کنم؛ولی پنجشنبه ها غیبتون میزنه..
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی غیبت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
Always have a unique character like salt, its presence is not felt but its absence make everything tasteless.
همیشه یک شخصیت منحصر به فرد مانند نمک داشته باش، حضورش احساس نمیشه اما غیبتش همه چیز روبی مزه می کنه.
.
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
گر دیگران به عیشوطرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایهی سرور...
#حافظ
. .
بعد از غیبتی میآیند، احساساتمان را در هم میریزند و سپس میروند
.࿐
آنکه از دشمن برای من خبر آورده بود
پیش دشمن هم یقینا غیبتم را کرده بود ...
.࿐
نزار قبانی :
بعد از غیبتی میآیند،
احساساتمان را در هم میریزند
و سپس میروند .
. .
.
ازین سوتیا دادید ایا !؟
تعریف کنید برام ....
#کامنت_کنید
خودم: زیاد سوتی دادم.
مثلا پیامی که باید به خودش میدادم
و راجب مامانش تو پیام حرف زده بودم وغیبت کرده بودم، پیامو اشتباهی برای مامانش فرستادم/ ...
تو نه مثلِ آفتابی که حضور و غیبت اُفتد
دگران رَوند و آیند و تو همچنان که هستی...
#سعدی
. .
اونی که پیش تو
غیبت میکنه ،در مورد تو هم غیبت میکنه!؛؛
✿ کپشن خاص ✿
این را دیگر همه ی مردمانِ حاضر در اقلیمِ اطرافم میدانند که هر چند صباح یکبار ، بقچه ام را می اندازم گَلَم و با بغلی از کاغذ باطله راه می افتم میروم پشتِ هیچستان ! همانجا که سهراب بود …
تا شاید بتوانم دور از معاشرت و همهمه ی آدمها ، کمی از خودم را پیدا کنم ! چرا که من میدانم ، هرکجا ازدحام باشد ، صدایِ نور ، عطر آب ، سایه ی گنجشکها و رقص شمعدانی و دستِ خدا … گم میشوند !
در سکوت و غیبت از میانِ مردم است که تو میتوانی بیشتر آسمان را تماشا کنی و صفحات میان کتابت را ببوسی و یک تسبیح برداری و ذکر بگیری که “ چرا هستم !؟ “ و “ آخرین کار پیش از مرگم چه باید باشد ؟ “
و این بار دست از پا دراز تر برگشته ام !
شاید خیال کنید با طوماری حدیث و پند و نصیحت میخواهم آن ته مانده حوصله تان را بجَوَم و از آنچه فهمیده ام بگویم ! نه !
من دریافتم … به خوبی دریافتم …
نه آنقدر بزرگ هیبتم که جهان بی من بخشکد و مردم در نبودم تلف شوند یا در خاطرشان بمانم !
نه آنقدر ناچیزم که نشود لکه ای ، جوهری نور از حضورم بیوفتد روی زمین و جوانه شود ..
دریافتم آدمی همواره چیزی میانِ خوف و رجا بوده ! چیزی بینِ هیچ چیز و همه چیز بودن ! …
دریافتم که باید ما بقیِ ایامِ پیش رویم را به شنیدن بگذرانم … و بپذیرم من از دانستنی ها ، اندکی میدانم !
آن هم این است که :
“ هیچ چیز نمیدانم “
#میم_سادات_هاشمی