•
" لا تستسلم أبدًا فالمُعجزات تحدث "
هرگز تسلیم نشو معجزهها اتفاق خواهند افتاد .
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی فالم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
امروز مبارکست فالم
کافتاد نظر
بر آن جمالم
چون دوست موافقست سعدی
سهلست
جفای خلق عالم ...
اولین روز از باقیِ عمرِ شماست...
صبح بخیر ..
ای جان ز غمت غرق خیالات محالم
ای کاش بدانی ز چه حالی به چه حالم
صد پاره شد این دل ز بس او را تو شکستی
گر از تو ننالم تو بگو از که بنالم ؟
فریاد ز بی مهری ات ای یار ستمگر
بیداد کز عشقت شده ام شهره ی عالم
حق داشتی از من بگریزی که توماهی
من همچو یکی برکه که گِل گشته زلالم
دریای جنوبی تو که نیلی و قشنگی
من ساحل گِل گشته ی دریای شمالم
تندیس قشنگی تو که از جنس طلایی
اما من بیچاره تَرَک خورده سفالم
هستی تو نهالی که شکوفا شده گُل هاش
من همچو درختی که ز بس سوخت زغالم
تو حور و پری هستی و جای تو بهشت است
من اهل جهنم ...نبوَد برتو مجالم
دیگر تو بگو چیستی و من چه ام ای دوست
هستی تو به از آنچه بگویم به مثالم
اما نبود حق که اسیرم کنی آنگاه
از خویش برانی و کنی قصد قِتالم
کردی تو مرا غرق به دریای وجودت
آنگاه نهادی تو به دل رنج و ملالم
آخر ز خدا ترس ، جفا کم کن و بگذر
بر من تو دمی تا که ببینی به چه حالم
در این شهر هیچ چیز حقیقی نیست
جز دلِ منتظرِ من
که کوچک شده
که تنگ کرده راهِ نفس را
که می بارد با یک
ببخشید حواستان کجاست ؟
که می خواهد فریاد بزند حواسم ؟؟؟
اگر می دانستم که خودم را درست همانجا پرت می کردم
نمی دانم آقا.. نمی دانم خانوم
بروید از او بپرسید.. از او که نمی دانم کجاست !
از او که هرروز در فالم می آید
ولی برایِ حالِ دلِ بی تابم نمی آید
بروید و بگویید
آب دستش هست بگذارد پایِ گل دانهایش
به سراغِ شمعدانی ها برود
بی تابند و خسته
هرروز نیم خیز می شود نگاهی به بیرون می اندازند
و وقتی می بینند خبری نیست که نیست
باز
م ی م ی ر ن د
در این شهر هیچ چیز دروغی نیست
جز
خنده هایِ من که از سرِ
لطفا! حالم را نپرسید
رویِ صورتم می نشیند
مثل تندیس فروریخته کورم ، لالم
جسد زنده ی در معرض اضمحلالم
مثل وقتی که تو رفتی به سفر غمگینم
مثل وقتی که بخندی به کسی بدحالم ..
کودک تشنه ی آغوش توام بیخود نیست
صبح ها یکسره غر می زنم و می نالم
خواستم با نفست لحظه ای آرام شوم
گوشی ات گفت که : " از صبح سحر اشغالم "
هرچه از صبح در خانه ی حافظ رفتم
" بوی بهبود ز اوضاع ... " نیامد فالم
چای می خوردم و دنبال قوافی بودم
زنگ زد دیر شده زود بیا دنبالم...
" آرش شفاعی "
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
دوباره فال حافظ میگیرم....
دوباره توی فالمی...
همیشه در خیالتم...
اگر چه بی خیالمی...
- دستمو بلند کردم از استاد سوال کنم. ميگه شما سوال داري؟ پـــ نــه پــــــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگيري ...
پونصد تومان بهش دادم فالمو میگیره میگه آینده تاریکی در پیش داری! میگم جدی میگی؟؟؟
میگه یه هزاری بده شاید یه روشنایی پیدا شه
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…