کپشن های مربوط به فرياد

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی فرياد

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

اجازه دارى فرياد بزنى،
اجازه دارى گريه كنى.
اما هیچ وقت اجازه ندارى جا بزنى ...

دهانم را دوختم
بر فريادي كه نمانده بود
و چشم دوختم
به نقطه‌اي كه دور مي‌شد
و به فريادم نمي‌رسيد…

هميشه يك نفر بايد باشد كه نظم كسل كننده ی زندگی را به هم بزند. هميشه بايد آن دانشجو -آن شاگرد تنبل- ديرتر از همه درب كلاس را باز كند تا سرهامان به پشت برگردد! تا بفهميم زندگي فقط آن تخته و آن ماژيك هاي رنگارنگ نيست.

هميشه يك نفر بايد باشد كه نظم كسل كننده ي زندگي را به هم بزند. هميشه بايد آن استاد -آن كه با بقيه فرق دارد- لبخندش را پرت كند به آخر كلاسي ها تا شايد بارقه اي از اميد در دلشان بتابد! تا شايد باور كنند كه -همانطور كه دوست دارند- زندگي چيزي بيش از فرمول هاي پيچيده ي داخل كتاب هاست! تا شايد بپيچد توي گوششان فرياد"پاسِش كردم"

نظم را شايد توي كتاب ها آموزش داده باشند، اما يادم نمي آيد توي كتاب هاي درسي از لذت"ناگهاني بودن" خوانده باشم. از لذت فراموش كردن هر چه قاعده ي نرمال و تن دادن به "لحظه"، تن دادن به هر آنچه پيش آمده! هر آنچه خوش آمده!

در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.

فرد دانايی که از اين نادانی مردم رنج ميبرد، دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد. تا اينکه فکری به
سرش زد.
به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت:
قيمت جهنم چقدره؟
کشيش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.

کشيش بدون هيچ فکری گفت: ۳ سکه.
مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهيد.

کشيش روی کاغذ پاره ای نوشت:
سند جهنم.
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کليسا خارج شد.

به ميدان شهر رفت و فرياد زد: من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمیدهم.
ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نمیدهم.

اين شخص "مارتين لوتر" بود که با اين حرکت توانست مردم را از گمراهی رها سازد.

در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی‌ است
و تنها یک گناه و آن جهل است...!

عاقل باشیم

مرد روي ميز رفت ، فرياد زد
همه سمت اون برگشتند،تمام كافه
تمام صداها خوابيد و تنها صداي
لرزش پاهاي او روي ميز لق كافه ميامد
كسي چيزي نگفت كسي از جايش بلند نشد
مرد ماشه را كشيد و تنش مثل لخته اي گوشت
روي ميز ولو شد ، چه صداي مهيبي
تقنگ درست زير ميز افتاد
زير ميزي كه حالا داشت از خون سرخ ميشد
هيچ كس جلو نرفت ،هيچ كس چيزي نگفت
تنها من بودم كه اروم سمت اون رفتم
چشمانش باز بود و وحشت زده
با وحشتي ابدي انگار من رو ميديد
تو مردمك هاي چشماش نگاه كردم
چقدر شبيه هر روز من بود
چقدر شبيه بقيه بود
بقيه اي كه هنوز با بهت نگاه ميكردند
تمام ما يي كه اون روز تو اون كافه بوديم
يادمون هست دقيقا فريادي كه قبل از صداي
اسلحه شنيديم رو ،هر شب قبل خواب
اين صدا تو سر تك تك ما تكرار ميشه
صدايي كه هنوز داره ميگه :
اي كاش تمام اين تاريكي را
ميبلعيدم و سفيدي را بازدم ميكردم
اي كاش طبيعت مرا پاي درخت چند ساله اي
خاك كند تا من در روح جهان بيدار باشم
اون تو روح جهان بيدار ماند
همونطور كه تو تنهايي قبل از خواب ما
بيدار بود .

خوان لاستيكو

روزی می رسد که خواهی فهمید
یک زن ، هر چقدر هم عاشق باشد؛
هر چقدر هم خود آزار
و هر چقدر هم دیوانه
سردی که ببیند؛
هر چقدر هم بی مقصد باشد
هر چقدر هم بی خانه
پای رفتنش فلج نمی شود ..!
میرود........!




به کسى که دوستش دارى بگو که چقدر بهش علاقه دارى
و چقدر در زندگى براش ارزش قائل هستى
چون زمانى که از دستش بدى
مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزنى
اون ديگر صدايت را نخواهد شنيد


«صداى پدر و مادرتان را بشنويد»

پسرك در حالى كه از خانه دور شده بود، چشمش به شىء درخشانى افتاد كه در آن سوى خط راه‌آهن مى‌درخشيد. به سوى آن رفت... او يك سكه پيدا كرده بود. با خوشحالى سكه را برداشت و براى آنكه با آن چيزى بخرد، به راه افتاد.

وقتى مى‌خواست از ريل عبور كند، سكه از دستش رها شد و بين سنگريزه‌ها و ريل راه‌آهن افتاد. كودك مصمم بود سكه را به دست بياورد، بنابراين روى ريل نشست تا سكه را هر طورى كه شده از زير ريل بيرون بكشد.

در همين لحظه‌ها كه كودك روى ريل نشسته بود، مادر صداى سوت قطار را شنيد كه نزديك مى‌شد. كنار پنجره رفت تا از فرزندش بخواهد به داخل خانه برگردد، اما ديد كه فرزندش روى ريل نشسته است و به صداى سوت قطار توجهى نمى‌كند!

سرآسيمه از خانه بيرون آمد تا فرزندش را از روى ريل كنار بكشد، اما با فرزندش خيلى فاصله داشت و ممكن نبود بتواند زودتر از قطار به فرزندش برسد. در همين لحظه بود كه تمام لحظاتى را كه او با فرزندش گذرانده بود، جلوى چشمانش ظاهر شد... ناگهان او تصميم بزرگى گرفت، به جاى اينكه به سمت كودك خود بدود، روى ريل ايستاد و خواست هرطور كه شده قطار را متوقف كند. او در حالى كه بلند فرياد مى‌زد، از پسرش مى‌خواست تا زودتر از روى ريل كنار برود، ولى كودك همچنان بدون توجه به فريادهاى مادرش در تكاپوى يافتن سكه بود...

راننده قطار با ديدن زن بلافاصله ترمز را كشيد، اما ديگر دير شده بود... قطار به بهاى خون مادر، در چند قدمى كودك ايستاد...

نکته: مبادا ما نيز همچون كودكى باشيم كه به بهانه سكه‌اى، مادر و پدرمان را در حالى كه با تمام وجود براى ما و به‌خاطر ما از خودشان گذشته و مى‌گذرند، ناديده بگيريم.

خداوند بهتــــرين
شنونده است...
نيازي به فرياد کشيدن
يـــــا
بلند گريه کردن نيست،
او آرام ترين نيايش
دل هاي پاک را نيز مــــــــي شنود!

وست داشتن
درد است
نه دردي که از پاي بيفکند
دوست داشتن
زخم است
زخمي که انسان
با دست خويش بر قلب ميزند
جرياني تند و دائم
از مبداء تا مقصد
دوست داشتن
فرياد هميشگي قلبها است
و دردي است
که مرحمش
درد است

دم به دم از تو غمي ميرسد و من شادم

بند بر بند من افزايد و من آزادم

عيد قربان من آندم كه فداي تو شوم

عيد نوروز كه آئي بمباركبادم

ياد آنروز كه دل بردي و جان ميرقصيد

كاش صد جان دگر بر سر‌ آن ميدادم

مرغ دل داشت هواي تو در اقليم دگر

كرد پروازي و در دام بلا افتادم

گر نگيري تو مرا دست ، درآيم از پاي

برسي گر تو بجائي نرسد فريادم

آهي ار سر دهم از پاي در آرد آهم

گريه بنياد كنم سيل كند بنيادم

زدن تيشه بر اين كوه مرا پيشه شده است

بيستونيست فراق تو و من فرهادم

ياد من خواه بكن خواه مكن مختاري

ليكن ايدوست تو هرگز نروي از يادم

ميشوم پير و جوان ميشودم در سر عشق

بهر عشق تو مگر مادر گيتي زادم

گاه ويرانم و از خويش بود ويرانيم

گاه آباد و ز معماري تو آبادم

داد از تو بتو آرم كه نباشد جايز

فيض را اين كه به بيگانه رساند دادم

اين جواب غزل حافظ خوش لهجه كه گفت

زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم

"فيض كاشاني"

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

اجازه, دارى, فرياد, بزنى, گريه, ندارى, دهانم, دوختم, فريادي, نمانده, نقطهاي, ميشد, فريادم, نميرسيد, هميشه, بايد, باشد, كننده, زندگی, بزند, دانشجو, شاگرد, تنبل, ديرتر, كلاس, سرهامان, برگردد, بفهميم, زندگي, تخته, ماژيك, رنگارنگ, نيست, استاد, بقيه, دارد, لبخندش, كلاسي, شايد, بارقه, اميد, دلشان, بتابد, باور, همانطور, دوست, دارند, چيزي, فرمول, پيچيده, داخل, كتاب, هاست, بپيچد, گوششان, پاسِش, كردم, آموزش, داده, باشند, درسي, ناگهاني, بودن, خوانده, باشم, فراموش, كردن, قاعده, نرمال, دادن, لحظه, آنچه, آمده, قرون, وسطا, کشيشان, بهشت, مردم, فروختند, نادان, پرداخت, مقدار, زیادی, قسمتی, کردند, دانايی, نادانی, ميبرد, عملی, نتوانست, انجام, احمقانه, اينکه, فکری, کليسا, مسئول, فروش, قيمت, جهنم, چقدره, تعجب, بدون, سراسيمه, مبلغ, لطفا, بدهيد, کاغذ, پاره, نوشت, خوشحالی, گرفت, خارج, ميدان, تمام, خريدم, نمیدهم, ديگر, لازم, بخريد, مارتين, لوتر, حرکت, گمراهی, سازد, جهان, تنها, فضیلت, وجود, آگاهی, گناه, عاقل, باشیم, برگشتند, كافه, صداها, خوابيد, صداي, لرزش, پاهاي, ميامد, نگفت, جايش, بلند, ماشه, كشيد, لخته, گوشت, مهيبي, تقنگ, درست, افتاد, ميزي, حالا, داشت, نرفت, بودم, اروم, رفتم, چشمانش, وحشت, وحشتي, ابدي, انگار, ميديد, مردمك, چشماش, نگاه, شبيه, هنوز, ميكردند, بوديم, يادمون, دقيقا, اسلحه, شنيديم, تكرار, صدايي, داره, ميگه, تاريكي, ميبلعيدم, سفيدي, بازدم, ميكردم, طبيعت, درخت, ساله, بيدار, همونطور, تنهايي, لاستيكو, روزی, خواهی, فهمید, عاشق, باشد؛, آزار, دیوانه, سردی, ببیند؛, مقصد, خانه, رفتنش, میرود, دوستش, علاقه, زندگى, براش, ارزش, قائل, هستى, زمانى, دستش, صدايت, نخواهد, صداى, مادرتان, بشنويد, پسرك, حالى, چشمش, درخشانى, راهآهن, مىدرخشيد, پيدا, كرده, خوشحالى, برداشت, براى, آنكه, چيزى, بخرد, وقتى, مىخواست, عبور, سنگريزهها, كودك, مصمم, بياورد, بنابراين, نشست, طورى, بيرون, بكشد, همين, لحظهها, نشسته, قطار, نزديك, مىشد, كنار, پنجره, فرزندش, بخواهد, توجهى, نمىكند, سرآسيمه, خيلى, فاصله, ممكن, نبود, بتواند, زودتر, برسد, لحظاتى, گذرانده, جلوى, ظاهر, تصميم, بزرگى, اينكه, بدود, ايستاد, هرطور, متوقف, مىزد, پسرش, برود, همچنان, فريادهاى, مادرش, تكاپوى, يافتن, راننده, ديدن, بلافاصله, ترمز, بهاى, قدمى, نکته, مبادا, همچون, كودكى, باشيم, بهانه, سكهاى, پدرمان, بهخاطر, خودشان, گذشته, مىگذرند, ناديده, بگيريم, خداوند, بهترين, شنونده, نيازي, کشيدن, آرام, نيايش, شنود, داشتن, دردي, بيفکند, زخمي, انسان, خويش, ميزند, جرياني, دائم, مبداء, هميشگي, قلبها, مرحمش, ميرسد, شادم, افزايد, آزادم, قربان, آندم, فداي, نوروز, آنروز, بردي, ميرقصيد, ميدادم, هواي, اقليم, پروازي, افتادم, نگيري, درآيم, برسي, بجائي, نرسد, بنياد, بنيادم, تيشه, پيشه, بيستونيست, فراق, فرهادم, مختاري, ليكن, ايدوست, هرگز, نروي, ميشوم, جوان, ميشودم, گيتي, ويرانم, ويرانيم, آباد, معماري, آبادم, نباشد, جايز, بيگانه, رساند, جواب, حافظ, لهجه, ندهي, كاشاني,