رابطه هم پول میخواد، هم عشق، هم وقت، هم اعصاب فولادی، هم مدیریت رفتار با طرف مقابل در موقعیت های سخت
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی فولادی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
نمی دانم الان خدا کدام قسمت از زندگی ام را دارد می نویسد .
ولی کاش داستان کوتاهی باشد..
هیچوقت از این کتاب های چند جلدی خوشم نیامد
#امیر_فولادی
✿ کپشن خاص ✿
میخواهم یک عمر به بازوهای فولادینت تکیه کنم
و تو هر شب نجوای دلت را در گوشم زمزمه کنی
و بارهاٌ بارها از ملکه بودنم بگویی از شیطنت های گاه بی گاهم،
شیشه ی مربا همراه با ظریف بودنِ مٌچِ دست هایم را بهانه کنم که
شتاب زده، نزد تو بیایم
و تو از عمد زورت را
به من نشان دهی
که خیالت تخت، هیچکس بهتر از من مراقب تو نخواهد بود
ای کاش
درب شیشه
هیچ وقت باز نشود
و من نروم پی کارم
و باز مثل هر بار بگویی: ظریف ترین الماسی هستی که شکستنش جرأت میخواهد...
#فرناز_اسکندری
استاد ما ضرب درس میده، انتگرال تمرین میده، طراحی سازه های فولادی امتحان میگیره.
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد.
حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده،
نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگییات بهتر نشده.
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام بعد از سکوتی پُر معنا
اینگونه پاسخ داد :
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد.
باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست یابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :
«خدای من، از آنچه برای من خواسته ای صرفنظر نکن تا شکلی را که میخواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکن»
مهدی جان.. مدتی هست که ظرف گله ام سر رفته
خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته
نه امید است به من تا که امیدت باشم
نه مفیدم که مگر«شیخ مفیدت» باشم
دلم آن دل که خودت دست دلم دادی نیست
نفسم آن نفس پنجره فولادی نیست
نیتم پاک نشد فال دلم خوب شود باز با روضه مگر ، حال دلم خوب شود
اللهم عجل لولیک الفرج
آموزش پختن شوهر:
1-شوهر را در دیگی از محبت و توجه قرار بده(شعله را کم کن).
2- روی آن عشق و مهربانی میریزین (مواظب باشین غرق نشود!).
3- با کمی لبخند طعم دارش کنین(کم باشه تا فکر نکنه خل شدین..!).
4- مواد را با قاشقی از اعصاب فولادین آرام هم بزنین(باید تحمل کنین تا قوام بده!!).
5- با دری از اعتماد آنرا محکم کنین(تا جا بیفتاد).
6- افزودن 5 ادویه را فراموش نکنین:
(بحث نکن.
دعوا نکن.
غر الکی نزن.
چشم و هم چشمی نکن.
بد فامیلشو نگو!).
در نهایت اگه زندگیت عالی نشد، محکم درشو ببند،شعله رو زیاد کن.
بذار ته بگیره بسوزه به درک.......
بسیارها جمعیتیم، اما
بسیار تنهاییم،
یک «هیچ» در آمار دنیاییم.
علیرضا فولادی
اینقدری که لاک به دخترا اعتماد به نفس میده شمشیر فولادی به گروه دامول و فرمانده جومونگ نمیده