شبی که دیدمت
عقربه ها دونده های المپیک بودند
حالا که نیستی
مثل بازنشسته های وسط پارک
متفکرانه
دوز بازی می کنند
#رسول_ادهمی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی فکران
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
. کپشن خاص .
شبی که دیدمت
عقربه ها دونده های المپیک بودند
حالا که نیستی
مثل بازنشسته های وسط پارک
متفکرانه
دوز بازی می کنند
#رسول_ادهمی
سه چیز است ...
که نمیتوان آنهارابازگرداند ...
"حرف"پس ازگفتن!
"موقعیت"پس ازپایان یافتن!
و"زمان" پس از گذشتن!
آگاهانه زندگی کنیم,
متفکرانه حرف بزنیم
و قدرلحظهها رابدانیم
زمانی که کودکی می خندد، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است و زمانی که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می آورد. گمان می برد که خستگی، سراسر جهان را از پای درآورده است.
چرا نا امیدان، دوست دارند که نا امیدی شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچ گرایان، خود را، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می جنگیم، پاره پاره می کنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری شان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بی حساب ایشان نیست؟
من هرگز نمیگویم که در هیچ لحظه یی از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد.
من می گویم: به امید بازگردیم. قبل از آن که ناامیدی، نابودمان کند
" نادر ابراهیمی "
ارزش ندارد که آدمی برای مبارزه کردن با کوته فکران خود را آزرده سازد ؛
زیرا پیروزی بر آنان هیچ ارزشی ندارد .
اختلاف ها و مشکلات
دقیقا از اونجایی شروع میشه
که توقع داریم همه مثه ما فکر کنن ...!
دوست داریم
آدما اونطوری باشن
که ما میخواییم !
همیشه مطابق میل ما رفتار کنن...
همیشه تاییدمون کنن؛
همیشه بگن آره حق با شماست !
کسی که نظرش مثه ما نباشه
رو "احمق"
خطاب میکنیم ...!
برای تفکر و عقیده ی هم ذره ای احترام قائل نیستیم ...
فقط ادعا داریم ...
فقط شعار میدیم ؛
باد میندازیم
تو غبغبمونو با یه چهره ی روشنفکرانه میگیم که آره به سلیقه ها باید
احترام گذاشت ...
منتهی به سلیقه ای احترام میذاریم
که مثه ما باشه !!!
سلام رفقای مجازی من!
متن زیرو خودم نوشتم اگه حوصلشو داشتین بخونین اگر نداشتید بازم بخونین:)
هوا خوب است
ابرهای آسمان به من چشمک می زنند تا قلم هایم را در دست گیرم و آنها را هم به بوم نقاشی ام راه بدهم..
کتاب می خوانم.
کمی هم شیر می نوشم-هرچند طعمش اصلا برایم خوشایند نیست-
همیشه برای شروع کارها ذوق عجیبی دارم!حتی شروع خواندن کتابی نو که خاله جان برایم هدیه آورده...و یا حتی شروع به نوشتن و توصیف حس و حالم...
کمی تا حدودی حس خوبی دارم.
آسمان سنگین است و من همدردی از جنس بخار برای خود یافته ام!
احساس میکنم درکم از زیبایی - کمی که چه عرض کنم بسیار!- کوته فکرانه شده،
خب تقصیر من هم نیست;دنیا مرا اینگونه بار آورده!
زیبایی جسم هیچوقت دست بشر نبوده اما آنچنان برایمان اهمیت یافته که انگار خودمان یکی یکی اجزای صورتمان را طراحی کرده ایم و درآخر مفتخریم که همچین چهره ای خلق کرده ایم!!
اینها را میدانم و باز...
بگذریم...
بگذریم از افکار درهم پیچیده ی من که گره ی کورش را هیچ کس نمی تواند باز کند،بعضی وقتها دیده اید دو طناب آنچنان پیچ و تابی خورده اند که با دندان هم نمیتواند گره شان را شکافت؟؟
آهان!باران گرفت...
بالاخره او هم بغضش ترکید،او با آن همه عظمت دیگر تاب تحمل ندارد چ برسد به من!
بوی نم...
آرامشی بی نهایت به آدم میدهد،
دلت میخواهد جوری نفس بکشی-آنقدر عمیق- که به اعماق وجودت نفوذ کند و همیشه این حس خوب در تو بماند
وای واقعا باران پاییزی دل آدم را حال می آورد!
جایتان خالی...
تموووم شد!نگم دیگه تایید بشه لطفا!
مادر کودکش را شیر می دهد
و کودک از نور چشم مادر
خواندن و نوشتن می آموزد
وقتی کمی بزرگتر شد
کیف مادر را خالی می کند
تا بسته سیگاری بخرد
بر استخوان های لاغر
و کم خون مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود
وقتی برای خودش "مردی" شد
پا روی پا می اندازد
و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران
کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید :
عقل زن کامل نیست ...
یادمان نرود ؛
همه ی ما شیر مادرمان را خورده ایم ...
این روز ها روشنفکران می گویند،
"دلت پاک باشد، کافیست."
اما
علی(ع) می گویند:
هر کس چشم خود را از
نامحرم فرو بندد،قلبش
راحت می شود.
دوم دبیرستان که بودیم یه بار امتحان هماهنگ زیست داشتیم
از ساعت 6 عصر که نشستم پاش!!!
شب ساعت 3.5 پا شدم!!! :|
فردا صبحش بیدار شدم همینجوری سرجام نشسته بودم ...
یهوووووووو
یه حالت عرفانی و متفکرانه بهم دست داد در بحر مکاشفت مستغرق شدم با خودم فکر کردم :
قلب و رگ و خون گیاهان.....دقیقا کجای بدنشونه؟؟؟ :/
یه نیم ساعت اینا فک کردم به هیچ نتیجه ای نرسیدم :/
پا شدم برم از بیرون یه علف بکنم کالبد شکافی کنم :/
یهوووووووووو یه ندای درونی گفت :
الاغ!!!مگه گیاهانم قلب دارن؟؟؟ :@