حواسمون نیست که چه راحت با حرفی که تو هوا رها میکنیم،
چجوری یک نفر رو به هم میریزیم!
چند نفر رو به جون هم می اندازیم!
چه سرخوردگی یا دلخوری هایی به جا میذاریم!
چقدر زخم میزنیم!
چقدر میشکنیم!
حواسمون نیست؛ که ما میگیم و رد میشیم و میزاریم به پای رک بودنمون،
اما یکی ممکنه گیر کنه!
بین کلمه های ما...
بین قضاوتهای ما...
بین برداشت های ما...
دلی که میشکنیم ارزون نیست!
پس بیایید با احتیاط حرف بزنیم،
با احتیاط برخورد کنیم،
مراقب رفتار و حرکاتمون باشیم،
بیایید کلآ خوب بودن رو هر روز تمرین کنیم.!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی قضاوتهای
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
حواسمان نیست که چه راحت با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم میریزیم!
چند نفر را به جان هم می اندازیم!
چه سرخوردگی یا دلخوری هایی به جای میگذاریم!
چقدر زخم میزنیم...!
حواسمان نیست؛ که ما میگوییم و رد میشویم و میگذاریم به پای رک بودنمان...
اما یکی ممکن است گیر کند!
بین کلمه های ما... بین قضاوتهای ما...
بین برداشت های ما..
دلی که میشکنیم ارزان نیست...
.
هر چه رابطه مان با خودمان سالم تر باشد، آدمها را راحت تر میپذیریم و آدمهای مهربان تری را تجربه خواهیم کرد.
آنچه در درون ما در مورد ما وجود دارد در نهایت خودش را در کلمات ما، در نظرات ما در مورد آدمها و در نگاه ما به دنیا به ما نشان خواهد داد.
برای نزدیکتر شدن به درونمان میتوانیم به افکار، کلمات و قضاوتهایمان در مورد آدمها و روابطمان نگاه کنیم. اینها نشان دهنده خوبی هستند که ببینیم چگونه دنیا را میبینیم.
بیشترین چیزی که لازم داریم تا به خودمان نزدیک شویم "صداقت" است.
صداقت در دیدن افکار و نظراتمان راجع به آدمها و دنیا.
هر جا، در هر زمانی که به خودمان نزدیک تر شویم، از تلاش برای پیدا کردن نقطه ضعف های دیگران دست میکشیم. دیگر نمیتوانیم آنها را قضاوت کنیم. نمیتوانیم توقع زیادی داشته باشیم و متوجه خواهیم شد که ذره بین ما حتی وقتی کاملاً بر روی دیگران متمرکز است تنها نقاط خودمان را به ما نشان میدهد و هیچ ربطی به تصویر واقعی آنها ندارد.
پونه مقیمی (روانشناس بالینی)
يك اصل مهم:
مهربان باش و قضاوت نكن
مجلس میهمانی بود:
پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود……
اما وقتیکه بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد…..
و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت……
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده….به همین خاطر صاحب خانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟؟؟
پیرمرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است نمیخواهم فرش خانه تان خاکی شود….
مواظب قضاوتهایمان باشیم……