پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت ، شاهينش سریع پائین آمد و به جام زد و آب بر روی زمين ريخت . پادشاه عصبانی شد و با شمشير به شاهين زد و آن را کشت...
پس از مرگِ شاهين ، پادشاه در مسير آب ، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت...
دستور داد تا مجسمه ای طلایی از شاهين بسازند
بعد ساختن تندیس شاهین
بر یکی از بالهايش نوشت : یک دوست هميشه دوستی است که شما را نجات دهد حتی اگر كارهايش شما را برنجاند
و روی بال ديگرش نوشت : هر عملی كه از روی تصور غلط و خشم باشد محكوم به شكست است ...
شاه با این ماجرا تجربه ی بزرگی بدست آورد بدست آورد اما شاهینش دیگر هرگز زنده نشد...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی كارهايش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خیلی قشنگه.همه بخونید
یک روز چنگيز و درباريانش برای شكار به جنگل رفتند.
هوا خيلی گرم بود وتشنگی داشت چنگيز و يارانش را از پا در می آورد.
بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند.
چنگيز شاهين شكاريش را به زمين گذاشت،
و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد ،
اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت.
برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد،
چنگيز خيلی عصبانی شد و فكر كرد ،
اگر جلوی شاهين را نگيرم ،
درباريان خواهند گفت:
چنگيز جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد ؛
پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد.
پس از مرگ شاهين چنگيز مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است.
او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت.
مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت ،
بر یکی از بالهايش نوشتند :
یک دوست هميشه دوست شماست ؛
حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.
روی بال ديگرش نوشتند :
هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است...
✔ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ ،
✔ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ،
✔ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،
✔ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ ...
آدمهايی هستند كه شايد كم بگويند " دوستت دارم "
يا شايد اصلـآ به زبان نياورند دوست داشتنشـآטּ را ...بهشان خرده نگيريد !!
اين آدمها فهميده اند " دوستت دارمـ " حرمت دارد، مسئوليت دارد ...
ولـی وقتـی به كارهايشان نگاه كنی، دوست داشتن واقعی را ميفهمی ...
ميفهمی كه همه كار ميكند تا تو بخندے ... تا تو شـآد باشی ...
آزارت نميدهد ... دلت را نميشكند .... به هر دَرے ميزند كه با تو باشد ...
مـטּ اين دوست داشتن را می ستايمـ ...
يك روز چنگيز ودربا ريانش براي شكار به جنگل رفتند-هوا خيلي گرم بود وتشنگي داشت چنگيز ويارانش را ازپا درمي آورد
-بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكي ديدند چنگيز شاهين شكاريش را به زمين گذاشت وجام طلايي را در جويبار زد و خواست آب بنوشد اما شاهين به جام زد و آب بر روي زمين ريخت-براي بار دوم هم همين اتفاق افتاد چنگيز خيلي عصباني شد و فكر كرد -اگر جلوي شاهين رانگيرم ، درباريان خواهندگفت:چنگيزجهانگشا نميتواند از پس يك شاهين برآيد -پس اينبار باشمشير به شاهين ضربه اي زد-پس از مرگ شاهين -چنگيز مسير آبرا دنبال كردوديد كه ماري بسيار سمي در آب مرده و آب مسموم است اواز كشتن شاهين بسيار متاثرگشت مجسمه اي طلايي از شاهين ساخت-بر يكي از بالهايش نوشتند:يك دوست هميشه دوست شماست -حتي اگر كارهايش شما را برنجاند-روي بال ديگرش نوشتند: هرعملي كه از روي خشم باشد محكوم به شكست است… ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ … ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ, ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ …