ببخشيد شما ثروتمنديد؟
هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزيدند. پسرك پرسيد: ببخشين خانم! شما كاغذ باطله دارين؟
كاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم. مى خواستم يك جورى از سر خودم بازشان كنم كه چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد كه توى دمپايى هاى كهنه كوچكشان قرمز شده بود. گفتم: بيايين تو يه فنجون شيركاكائوى گرم براتون درست كنم.
آنها را داخل آشپزخانه بردم و كنار بخارى نشاندم تا پاهايشان را گرم كنند. بعد يك فنجان شيركاكائو و كمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول كار خودم شدم. زير چشمى ديدم كه دختر كوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خيره به آن نگاه كرد. بعد پرسيد: ببخشين خانم! شما پولدارين ؟
نگاهى به روكش نخ نماى مبل هايمان انداختم و گفتم: من؟ اوه... نه!
دختر كوچولو فنجان را با احتياط روى نعلبكى آن گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبكى اش به هم مى خوره.
آنها درحالى كه بسته هاى كاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولين بار در عمرم به رنگ آنها دقت كردم. بعد سيب زمينى ها را داخل آبگوشت ريختم و هم زدم. سيب زمينى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، يك شغل خوب و دائمى، همه اينها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجايشان گذاشتم و اتاق نشيمن كوچك خانه مان را مرتب كردم. لكه هاى كوچك دمپايى را از كنار بخارى، پاك نكردم. مى خواهم هميشه آنها را همان جا نگه دارم كه هيچ وقت يادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
(((کتاب من منم، تو تویی)))
(((ماريون دولن )))
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی كهنه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آسمان بارانی است
اشك من هم جاری است
شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است
آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است
شاید او می داند
كه فرو خوردن اشك
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه
من رهایش كردم باز زیر باران
من به زیر باران اشكها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم...
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
✔وﺍﻗﻌﺎ ﺣﻜﻤﺘﺶ ﺭﻭ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ... ☜ﺍﻣﺎ ﺑﻌﻀﻲ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻴﺒﻴﻨﻦ
ﺟﻨﺴﺖ ﺍﺯ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻜﻤﺘﺮ ﺑﻬﺖ ﺳﻨﮓ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﻦ . ﺷﺎﻳﺪ.....
⇡⇡ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻱ ﺻﺪﺍﻱ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﻱ ﺗﻮﻱ ﺫﻫﻨﺸﻮﻥ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲ ﻣﻮﻧﻪ ⇡⇡.
✘ ﺍﺯﺷﻜﺴﺘﻨﺖ .
✘ﺍﺯ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻧﺖ .
✘ ﺍﺯ ﺗﻜﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻧﺖ ...
▼▼ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﻧﺸﻪ▼▼
☜ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻱ ﻳﻪ ﺟﻮﺭ ﺣﺲ ﺗﺮﺣﻢ ﻫﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻴﺪﺍﻣﻴﻜﻨﻦ . ...
↶↿ﻣﻴﺨﻮﺍﻥ ﭼﻴﻨﻲ ﻧﺎﺯﻙ ﺗﻨﻬﺎﻳﻴﺖ ﺭﻭ ﺑﻨﺪ ﺑﺰﻧﻦ . ﺍﻣﺎ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻦ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻗﺪﻣﺸﻮﻥ ﺗﻜﻪ ﻫﺎﻱ ﺭﻳﺰﻗﻠﺒﺖ ﺭﻭ ﺯﻳﺮ ﭘﺎ ﻟﻬ ﻤﻴﻜﻨﻦ . ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﻣﻴﺪﻭﻧﻦ !!!
√ﺩﺍﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻴﺸﻦ ..
✔ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺗﺠﻮﻳﺰﻫﺎﻱ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻴﺪﻥ .
☜ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻬ ﺂﺏ ﻭ ﺁﺗﻴﺶ ﻣﻴﺰﻧﻦ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺑﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﻥ ....
↫ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻭﺣﻘﻴﺮﻥ !
←←ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﭼﺮﺍ؟
✔ ﭼﻮﻥ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﺎ ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ ﺗﻮ ﺗﻮﻱ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﻧﻬﺎﺳﺖ !
⇡⇡ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺿﺪ ﻋﻔﻮﻧﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﻭﻱ ﺯﺧﻤﻬﺎﻱ ﻛﻬﻨﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﻚ ﻣﻴﺮﻳﺰﻥ،
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﻱ ﺍﻳﻦ ﺯﺧﻤﻬﺎ ﺍﻣﻀﺎﻱ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻮﻧﺪﻩ .
✘ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺣﻜﺎﻳﺖﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ .
✧ﺑﻌﻀﻲ ﻗﺼﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻦ
☆ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺶ ﺑﺎﺷﻲ . ☆
☜ﻓﻘﻂ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﺟﺎﻱ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺭﻭ
ﻣﻴﮕﻴﺮﻱ !!!! ☞
ﻗﺼﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺧﻮشی ندارد..
حيف نون ﺭﻓﺖ ﺧﺎﺭﺝ يك ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺩﺯﺩﯾﺪ ، ﺧﺎﺭﺟﻴﻪ
ﺑﺶ ﻣﻴﮕﻪ no no حيف نون گفت ﻧﻮ ﯾﺎ كهنه
ﻣن ﺑﺮﺩﻣش.