کاش جای این همه بیماری و این همه مسری و واگیر دار بودنشان
عشق مسری و واگیر دار بود
اگر تب میکردیم،تب عشق باشد!
اگر بهم دست میدادیم،دوستی و مهربانی انتقال پیدا میکرد
اگر هر روز همدیگر را میدیدم،از احوال عاشقیمان حرف میزدیم و شادی و محبت را درونمان زنده میکردیم
کاش هر کداممان ناقل عشق می شد و هر روز هزاران هزار نفر در جهان مبتلا به عشق داشتیم
کاش جای این همه علائم بد و وحشتناک،
شادی و نشاط در چشم هایمان موج میزد و اگر مبتلا به عشق میشدیم،
هر روز و هر روز خنده روی لبهایمان می نشست
کاش در دعاهایمان خدا را نه برای مصون ماندن از این بیماری و دفع بلا،
بلکه برای مبتلا شدن به عشق شکر می کردیم..
#محسن_صفری
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لبهایمان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کاش جای این همه بیماری و این همه مسری و واگیر دار بودنشان
عشق مسری و واگیر دار بود
اگر تب میکردیم،تب عشق باشد!
اگر بهم دست میدادیم،دوستی و مهربانی انتقال پیدا میکرد
اگر هر روز همدیگر را میدیدم،از احوال عاشقیمان حرف میزدیم و شادی و محبت را درونمان زنده میکردیم
کاش هر کداممان ناقل عشق می شد و هر روز هزاران هزار نفر در جهان مبتلا به عشق داشتیم
کاش جای این همه علائم بد و وحشتناک،
شادی و نشاط در چشم هایمان موج میزد و اگر مبتلا به عشق میشدیم،
هر روز و هر روز خنده روی لبهایمان می نشست
کاش در دعاهایمان خدا را نه برای مصون ماندن از این بیماری و دفع بلا،
بلکه برای مبتلا شدن به عشق شکر می کردیم..
#محسن_صفری
بهارِ عزیز !
زودتر بیا ...
مامدتهاست که در زمستان گیر کرده ایم
و لبهایمان ازقحطیِ لبخند
ترک برداشته !
#نرگس_صرافیان_طوفان
جمعه تون به خیروشادی
الهی
قرار دلهای بیقرارماباش
فراوانی را
در زندگیمان جاری
و جودمان را لبریز آرامش
ثروتمان را فزونی
و قلبهایمان را پراز عشق کن
هر روز شاید،
ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست،
و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود.
اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛
عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند.
اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند،
همیشه می توانستند تنها نباشند.
اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،
خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،
و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.
اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند،
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان،
جستجو نمی کردیم.
اگر دیوار نبود، نزدیک تر بودیم؛
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم،
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان،
حبس نمی کردیم.
اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم.
هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛
ولی گنج ها شاید،
بدون رنج بودند.
اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند.
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛
تا دیگران از سر جوانمردی،
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند.
اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،
اگر همه ثروت داشتند.
اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند،
و زندگی، بی ارزشترین کالا بود.
ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید.
اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم ...
اگر عشق نبود؛
اگر کینه نبود؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند.
اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،
من بی گمان،
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا.
آنگاه نمیدانم ،
به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟
آخر هم نفهمیدم که من تو را گول زدم یا تو مرا
ولی این را خوب میدانم
که جفتمان فریب خوردیم
دلهامان کور بود و گوشهامان بینا
و فقط لبهای هم را میدیدیم
که دست دلهای کورمان را گرفته بودند و بدنبال خویش می کشیدند
بدنبال خود می کشیدند و به جاده های سرسبز خیال می بردند
و دلهایمان اصلا هوس اصای سفیدشان را نمی کردند
راستی عقل کجا سرگرم بود که دیگر سراغ بچه ی زبان نفهمش را نمی گرفت؟
حتما او هم پی خیال خود می دوید که دیگر
لبهایمان کوک نبودند و آن ساز همیشگی و گوشنواز را نزدند
و همین کافی بود
آری همین کافی بود که دلهایمان بدون اصا
به اعماق دره ی جدایی افتادند و شکستند
و شاید این بود دلیل جدایی ما
و دلهایمان هرگز یکدیگر را پیدا نکردند