عادت کرده ام
به کم بودنت !
به دوست داشتنی
که برای من نیست !
عادت کرده ام بروی
برگردی . . .
ببخشم و باز تکرار کنم
این حماقت بی پایان را
عادت کرده ام به
سردیِ مطلقی که دلم را میلرزاند
نامهربانم !
روزی تا ابد خواهی رفت . . .
و برایت خواهم نوشت :
"گاهی هم ترک عادت موجب مرض نمیشود"
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لرزاند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
پ مثل پدر
کاش سوره ای به نام "پدر" بود
که این گونه آغاز میشد:
قسم به قلب دوست داشتنیت .
قسم به آغوش گرمت که پناگاه من بود .
قسم به مهربی پایانت .
قسم به کوله بارخستگی هات .
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد .
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند .
از برق چشمانت
پیراهن شکنجه را
بر تن محراب پوشاندم
تا به شکوه آید عشق ...
و آسمان ترانه خواند
برای رقص علفزارها؛
شوقی می کشاندم تا پرواز...
در آینه ی دریا
ماهی ها به فکر نشسته اند ؛
تو اما به چه می نگری ؟
به حلقه ی چشمانم که نغمه ی بهار دارد !؟
یا به گام های خاطره ای
که در خواهش جاده پیداست ؟
بیا کنارِ پنجره ی خیالم
تا ببینی چه سوز عجیبی دارد " هوایت "
می خواهم بدانی
طوفانی که اعماق جانم را لرزاند ،
چقدر بی رحم اند در نگاهت
همین قدر معلقم و سرگردان
و باز تورا ...
#لیلا_حاجتمند
رفیقِ جان!
درد و بلا از تو دور باشد...
غم و غصه از تو دور باشد...
دور باشد تمام اتفاقات تلخی که
روح نرم و نازک تو را خراش میدهد!
کاش خدا دستش را دراز کند و
نزدیکتر شود...
که گرمای وجودش،
یخِ تمام دلخوشیهایت را باز کند...
آرامش عضوی از وجودت باشد
و هیچ اضطرابی، قلب بزرگت را نلرزاند...!
رفیقِ جان!
حال تو خوب باشد...!
خوب رفیق...خوب !
#نازیلا_زارع
زمستانی در من زندگی می کند،
که سرمایش تا هفت پشت "بهار"
را می لرزاند.
✿ کپشن خاص ✿
عادت کرده ام به تو
به کم بودنت
به دوست داشتنی که برای من نیست!
عادت کرده ام بروی ...
برگردی...
ببخشم و تکرار کنم
این حماقت بی پایان را!
عادت کرده ام به چشم هایت...
به سردیِ مطلقی که دلم را می لرزاند.
نامهربانم!
روزی خواهی رفت...
و برایت خواهم نوشت :
"گاهی هم، ترک عادت موجب مرض نمیشود"
#حنانه_اکرامی
بگو...فقط بگو
چه فرق دارد
از من،از تو،از باران
در آغوشم بگیر و در گوشم از ماندن بگو
دوستت دارم هایی که دلم را بلرزاند
که گونه های خجالتی ام رنگ بگیرد
از دلبری چشمهایت که دلم را هوایی کرده
از خودت بگو
من عاشقانه صدایت را دوست دارم
میخواهم همین را بگویم که
روزی ماهم از پس اینمسیر طولانی برمیآییم
روزی که سختی های راه تمام میشود
روزی که غم جرات بالا رفتن از سر و کولمان را نخواهد داشت
روزی که هوای ابری و غروب روزهای تعطیل دلت را نمیلرزاند
روزی که بعد از رفتن مهمان های مورد علاقه ات خلوت بودن خانه دیگر برایت دلگیر جلوه نخواهد کرد.
روزی که از پس تمام رنج های زندگی و ملالت های دنیا به خانه ی آخر صفحه بازی میرسی
خانه ی آخری که به تو می آموزد
چطور ضعیف ترین مهره بازی میتواند روزی به ارزشمندترین مهره ی همان بازی تبدیل شود
همین.
پیر شدن ربطی به شناسنامه ندارد
-همین که دیگر میل خرید
یک جوراب سپید را نداشته باشی
-همین که صدای زنگ تلفن و
یا شنیدن یک ترانه دلت را نلرزاند
-همین که فکر سفر برایت کابوس باشد
-همین که مهمانی دادن و
مهمانی رفتن برایت عذاب اور باشد
-همین که در دیروز زندگی کنی و
از آینده بترسی و زمان حال را نبینی
بی آرزو باشی ؛؛ بی رویا باشی
بی هدف باشی ؛؛ عاشق نباشی
برای رسیدن به عشقت خطر نکنی ...
برای آرزوهایت نجنگی
شک نکن حتی اگر جوان باشی
تو پیری...
ای مرد
زن اگر شیطنت نکند
اگر برای گریه به آغوشت پناه نیاورد
اگر تمام حرفهایش را برای تو نگوید
اگر حسادتش را از روی بزرگی عشقش نبینی
اگر صدایش و بوی تنش دلت را نلرزاند
که زن نیست
زن سراسر ناز است و نیاز
و تو مرد تو اسطوره زندگی زنی
پس مرد باش نه نر ...