You may meet millions of people in your entire life, but only one of them can shake your heart .
شاید تو زندگیت میلیونها آدم ببینی،
اما فقط یکی از اونا میتونه قلبتو بلرزونه .
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لرزون
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
شاید تو زندگیت میلیون ها آدم ببینی اما فقط یکی از اونا میتونه قلبتو بلرزونه :)
.࿐
اون خنده هات .
چال گونه هات ،دل منو لرزوند.
میمیره دلم برات .
اگه نباشی عزیزتر از جون .....
. .
You maybe see a milion people throughout your life,
but just one of them can shake your hear
شاید تو زندگیت میلیون ها آدم ببینی؛ اما فقط یکی از اونا میتونه قلبتو بلرزونه
بهزاد#فاطمههه
. .
خدایا !
نمیشه یطوری خونه ی ما رو بلرزونی که از مرز خارج بشه؟"
✿ کپشن خاص ✿
آره خب بهتر از من برای تو زیاده...
من کجا و تو کجا؛
عزیزم خوب بگرد...
مبادا کسی از قلم بیفته...
مبادا کسی مونده باشه که دوست داشتنشو تجربه نکرده باشی...
مبادا لحظه ای به تنهاییِ من فکر کنی...
مبادا وقتی قرار داری، فکر کنی که اگه من ببینمت چه حالی میشم...
مبادا اشکام دلتو بلرزونه...
مبادا...
مبادا...
مبادا بعد از این همه دوری، خسته و دل شکسته برگردی و بگی:
"با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس ... هیچ کس اینجا به تو مانند نشد"...
#الناز_شهرکی
وقتی
باهاش
قهری
و ازش
هیچ
خبری
نداری...
فقط
یک چیز
دلتو
بد جور
میلرزونه
و داغونت
میکنه :
"آنلاین"
آلزایمر مادر
چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود
کلا یک ساک داشت ،کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی …
گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”
گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.” گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟”
گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!” گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی پسرم؟!” خجالت کشیدم …!
حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!
زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودند!
آبنات رو برداشت ،گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.”
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم: “مادر جون ببخش، فراموش کن.”
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت: “چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد، شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!”
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد زیر لب می گفت: “گاهی چه نعمتیه این آلمیزر…!”
دَرحالی کہ
#چشماتـ
بِخاطر
#آبی
ڪِہ توشـ جَمـ شُدهـ
تـار میبینہ
با دَسـتـآیِـ
#لرزونـ
بایَـد تایپـ کُنـیـ
ڪِہ خوبَـیـ :)
سلامتی روز رسیدن به آروزم
سلامتی لحظه مرگم
سلامتی خاطراتی که یادم میاد تو اون ثانیه های آخر
سلامتی لحظه جدا شدن روح از بدن
سلامتی لرزش آخر
سلامتی دکتری که مرگم رو تایید میکنه
سلامتی جیغ و داد مادرم
سلامتی زجه های پدرم
سلامتی گریه های داداشم
سلامتی آمبولانسی که میبرم سردخونه
سلامتی سکوتی که خونمونو فرا میگیره
سلامتی قرآنی عبدالباسطی که تو سردخونه باصدای بلند پخش میشه تا صبح
سلامتی لحظه ای که میبرنم غسال خونه
سلامتی مرده شور،که غسل میده بدنمو
سلامتی کفنی که میپیچه دورم
سلامتی آمبولانسی که میبرتم حرم
سلامتی حرم امام رضا
سلامتی کسایی که با دیدن عکسم میگن جوون بوده،دلشون میسوزه
سلامتی امام رضا که تو حرمش طوافم میدن
سلامتی کسایی که طابوتمو به دوش گرفتن(آخه وقتی میمیری جنازت سنگین میشه،کمرشون درد میگیره،دمشون گرم)
سلامتی لااله الاالله،محمد رسول الله
سلامتی لحظه ای که طابوتمو میارن تو خونه واسه آخرین بار طواف میدن
سلامتی سه بار گذاشتن طابوتم رو زمین
سلامتی زجه های مادرم
سلامتی اشکای پدرم
سلامتی قبرکن
سلامتی قبری که تو بهشت رضا میشه خونه همیشگیم
سلامتی لااله الاالله آخر
سلامتی لحظه گذاشتن جنازم تو قبر
سلامتی لحظه ای که واسه آخرین بار صورتمو باز میکنن تا همه ببینن
سلامتی تلقین گو
سلامتی لرزوندن بدنم
سلامتی از هوش رفتن مادرم
سلامتی هق هق پدرم
سلامتی لحظه گذاشتن سنگ لحد
سلامتی تاریک شدن قبرم
سلامتی خاکایی که میریزن روم
سلامتی لحظه ای که همه میرن
سلامتی تنهاییم،که بش عادت دارم
سلامتی آرزوهای برباد رفتم
سلامتی دستی که قسمت نشدبزارمش تو دسم
سلامتی سومم که همه میخان بدونن ناهار چیه
سلامتی هفتمم که رفقا فراموشم میکنن
سلامتی چهلمم که فامیلا فراموشم میکنن
سلامتی سالگردم که خونوادم فراموشم میکنن
سلامتی مادرم،که از همه دیر تر منو از یاد میبره
سلامتی من و خاطره ای که بجا نموند ازم ...
Amin...