کپشن های مربوط به لرزيد

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لرزيد

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

نشست تو ماشين،دستانش از سرما مي لرزيد،بخاري رو روشن كردم.گفت :ابراهيم ماشينت بوي دريا ميده!

گفتم:ماهي خريده بودم.گفت:ماهي مرده كه بوي دريا نمي ده!

گفتم :هرچيزي موقع مرگ بوي اونجايي رو مي ده كه دلتنگشه...

گفت:من بميرم بوي تو رو مي دم...



سيامك تقي زاده

خيلي سخته....

هَـميشه بـآيد کَسـي باشدکـــہ مــَعني سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هايَتـــ را بفهمد

هَـميشه بـآيد کسـي باشد

تا بُغض‌هايتــ را قبل از لرزيدن چـآنه‌ات بفهمد

بـآيد کسي باشد

کـــہ وقتي صدايَتــ لرزيد بفهمد

کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد...

کسي بـآشد

کـــہ اگر بهانه‌گيـر شدے بفهمد

کسي بـآشد

کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے براي رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتيآج داري
بفهمد کـــہ درد دارے

کـــہ زندگي درد دارد

بفهمد کـــہ دلت براي چيزهاے کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زيرِ باران...
براے بوسيـدَنش...

براے يك آغوشِ گَرمــ تنگ شده است

هميشه بايد کسي باشد

هميشه...

ببخشيد شما ثروتمنديد؟


هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزيدند. پسرك پرسيد: ببخشين خانم! شما كاغذ باطله دارين؟
كاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم. مى خواستم يك جورى از سر خودم بازشان كنم كه چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد كه توى دمپايى هاى كهنه كوچكشان قرمز شده بود. گفتم: بيايين تو يه فنجون شيركاكائوى گرم براتون درست كنم.
آنها را داخل آشپزخانه بردم و كنار بخارى نشاندم تا پاهايشان را گرم كنند. بعد يك فنجان شيركاكائو و كمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول كار خودم شدم. زير چشمى ديدم كه دختر كوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خيره به آن نگاه كرد. بعد پرسيد: ببخشين خانم! شما پولدارين ؟
نگاهى به روكش نخ نماى مبل هايمان انداختم و گفتم: من؟ اوه... نه!
دختر كوچولو فنجان را با احتياط روى نعلبكى آن گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبكى اش به هم مى خوره.
آنها درحالى كه بسته هاى كاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولين بار در عمرم به رنگ آنها دقت كردم. بعد سيب زمينى ها را داخل آبگوشت ريختم و هم زدم. سيب زمينى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، يك شغل خوب و دائمى، همه اينها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجايشان گذاشتم و اتاق نشيمن كوچك خانه مان را مرتب كردم. لكه هاى كوچك دمپايى را از كنار بخارى، پاك نكردم. مى خواهم هميشه آنها را همان جا نگه دارم كه هيچ وقت يادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
(((کتاب من منم، تو تویی)))
(((ماريون دولن )))

آمد اما بي صدا خنديد و رفت
لحظه اي در كلبه ي من تابيد و رفت
آمد از خاك زمين اما چه زود
دامن از خاك زمين برچيد رفت
ديده از چشمان من پنهان نمود
از نگاهم رازها فهميد و رفت
گفتم ايجا روزني از عشق نيست
پيكرش از حرف من لرزيد و رفت
گفتم از چشمت بيفشان قطره اي
ناگهان مانند چشمه اي جوشيد و رفت
گفتمش مرا مبر از خاطرت
خاطراتش را به من بخشيد و رفت...

دو کاج(نسخه قدیم)
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده ، دو کاج ، روییدند
سالیان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، می دیدند
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامّل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار ، از تو بیزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟
بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی محبت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط ، دید آن روز
انتقال پیام ، ممکن نیست
گشت عازم ، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر ، تکه تکه ، بشکستند
شاعر: محمد جواد محبت

نسخه جدید

در كنار خطوط سيم پيام ،
خارج از ده دو كاج روئيدند
ساليان دراز رهگذران ،
آن دو را چون دو دوست مي‌ديدند
روزي از روزهاي پائيزي ،
زير رگبار و تازيانه باد
يكي از كاجها به خود لرزيد،
خم شد و روي ديگري افتاد
گفت اي آشنا ببخش مرا
،خوب در حال من تأمل كن
ريشه‌هايم ز خاك بيرون است،
چند روزي مرا تحمل كن
كاج همسايه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد،
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد.
مهر بانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد،
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد.
میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان،
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان ...
شاعر: محمد جواد محبت

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

نشست, ماشين, دستانش, سرما, لرزيد, بخاري, روشن, كردم, ابراهيم, ماشينت, دريا, ميده, گفتم, ماهي, خريده, بودم, مرده, هرچيزي, موقع, اونجايي, دلتنگشه, بميرم, سيامك, زاده, خيلي, سخته, هَميشه, بآيد, کَسي, باشدکہ, مَعني, نقطههاے, انتهاے, جملههايَت, بفهمد, بُغضهايت, لرزيدن, چآنهات, وقتي, صدايَت, سکوت, کردے, بآشد, بهانهگير, سردرد, بهآنه, آوردے, براي, رفتن, نبودن, توجّهش, احتيآج, داري, دارے, زندگي, دارد, چيزهاے, کوچکش, دِلت, براے, قَدم, زيرِ, باران, بوسيدَنش, آغوشِ, گَرم, هميشه, بايد, ببخشيد, ثروتمنديد, بدجورى, توفانى, دختر, كوچولو, حسابى, مچاله, بودند, لباس, كهنه, گشادى, داشتند, خانه, لرزيدند, پسرك, پرسيد, ببخشين, خانم, كاغذ, باطله, دارين, نداشتم, مالى, خودمان, چنگى, توانستم, خواستم, بازشان, چشمم, پاهاى, كوچك, افتاد, دمپايى, كوچكشان, قرمز, بيايين, فنجون, براتون, درست, داخل, آشپزخانه, بردم, كنار, بخارى, نشاندم, پاهايشان, كنند, فنجان, شيركاكائو, برشته, مربا, دادم, مشغول, چشمى, ديدم, خالى, دستش, گرفت, خيره, نگاه, پولدارين, نگاهى, روكش, نماى, هايمان, انداختم, احتياط, نعلبكى, گذاشت, خوره, درحالى, بسته, كاغذى, جلوى, صورتشان, گرفته, شلاق, نزند, رفتند, سفالى, برداشتم, براى, اولين, عمرم, زمينى, آبگوشت, ريختم, سقفى, بالاى, همسرم, دائمى, اينها, آمدند, صندلى, سرجايشان, گذاشتم, اتاق, نشيمن, مرتب, نكردم, خواهم, همان, دارم, يادم, نرود, ثروتمندى, هستم, کتاب, تویی, ماريون, دولن, خنديد, لحظه, كلبه, تابيد, دامن, برچيد, ديده, چشمان, پنهان, نمود, نگاهم, رازها, فهميد, ايجا, روزني, نيست, پيكرش, چشمت, بيفشان, قطره, ناگهان, مانند, چشمه, جوشيد, گفتمش, خاطرت, خاطراتش, نسخه, قدیم, کنار, خطوط, پیام, خارج, روییدند, سالیان, دراز, رهگذران, دوست, دیدند, روزی, روزهای, پاییزی, رگبار, تازیانه, لرزید, دیگری, آشنا, تامّل, ریشه, هایم, بیرون, تحمل, همسایه, تندی, مردم, آزار, بیزارم, بردار, طاقت, بینوا, تکانی, محبت, پاره, زمین, قامت, مرکز, ارتباط, انتقال, ممکن, نیست, عازم, گروه, جویی, ببیند, چیست, سیمبانان, مرمت, تکرار, بستند, یعنی, بشکستند, شاعر, محمد, جواد, جدید, پيام, روئيدند, ساليان, ميديدند, روزي, روزهاي, پائيزي, تازيانه, كاجها, ديگري, تأمل, ريشههايم, بيرون, همسايه, نرمی, دوستی, شاید, اتفاق, برای, بانی, رسید, آرام, ملایم, آسیب, دیده, سالم, میوه, ریخت, دانه, زدند, آسان, رساند, چندی, یافت, کاجستان,