همیشه سعی کن خودت باشی،
درسته آدما به ظاهر و رنگ لعاب
اهمیت میدن و به چشم نمیای...
ولی اگه کسی هم برات بمونه، واقعیه...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لعاب
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
همیشه سعی کن خودت باشی. درسته آدما به ظاهر و رنگ و لعاب اهمیت میدن و دیگه به چشم نمیای، ولی اگر کسی برات بمونه، اون یه دوست واقعیه...
. .
همیشه سعی کن خودت باشی،
درسته ادما
به ظاهر و رنگ لعاب اهمیت میدن
و به چشم نمیای...
ولی اگه کسی هم برات بمونه،
واقعیه...
.. ..
امام زين العابدين عليه السلام:
ابنَ آدمَ ، إنّكَ لا تَزالُ بخَيرٍ ما كانَ لكَ واعِظٌ مِن نَفْسِكَ ، و ما كانَتِ المُحاسَبَةُ مِن هَمِّكَ؛
اى فرزند آدم ! تا زمانى كه خود واعظ خويش باشى و به محاسبه [كردار] خويش بپردازى، پيوسته در خوبى به سرخواهى برد.
گشته مسموم از جفا امام ِ باقر/نور چشم ِ مصطفی امام ِ باقر
ای عالم ِ ای مُدبّر/ای نور حیّ قادر/مظلوم امام ِ باقر
در عزایت یا مولا گریه شد کار همه/آتش دلها شده ناله های فاطمه
یا مظلوم یا مظلوم ای پسر فاطمه...
جان احمد،حجت معبود سرمد/زهر کینه بر دل و جانت شرر زد
مظهر حق الیقینی/پور زین العابدینی/جان نثار راه دینی
جان ِ ما سینه زنها،فدای ماتم تو/گیرم وضوی غم از،چشمه ی زمزم تو
یا مظلوم یا مظلوم ای پسر فاطمه...
دیدگانت از غم و از غصه تر بود/شاهدی بر اشک چشمان پدر بود
زاده ی مرد بُکایی/همدم اشک عزایی/یادگار کربلایی
گریه ی بابای تو،زنده مینمود آقا/خاطرات گودال و،سر ِ از تن جدا را
یا مظلوم یا مظلوم ای پسر فاطمه...
جالب است!
.
زنـی با روسری آب رفته...
.
پیــرزنـی با کفش پاشنه هفت سانتی...
.
دختـر جـوانی با لباس های تنگ...
.
جـالــب است!!!
.
میان این همه رنگ و لعاب
.
چشم آدم به دختری می افتد که رنگ ندارد، اما بیشتر میدرخشد...
.
هی فکر میکنم این آدم علاوه بر ایمان، یک چیز دیگر هم دارد که بقیه ندارند
.
و آن فقط کمی اعتماد به نفس است...
همراه مجانین و همآواز لیالی
دیروز از آن کوچه گذشتم به چه حالی
کبک دری و هوبره سرمشق گرفتند
در شکل خرامیدن از آن چشم مثالی
از رنگ و لعاب تن تو ، بیدگلی ها
این نقش نگارند به اسلیمی قالی
هر سال مرا با تو به یک لحظه گذشته ست
هر لحظه گذشته ست مرا بی تو به سالی
کاشا دلم اندازه ی دریای تو جا داشت
جا دارد اگر بشکند این ظرف سفالی
بر مشعل بی روغن ما چشم تو روشن
در محفل بی رونق ما جای تو خالی ...
{ علیرضا بدیع }
تمااااااااااااااااام چشمهای هرزه را خریدارم............ بیایید...... نگاهم کنید...... چه میبینید برای لذت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جز سیاهی چادری که هدیه ی مادر خوبی هاست.... من اینگونه شادم و آرام چون جز آنکه باید ببرد کسی لذت دیدنم را نمیبرد...... و او یکی است که من مال اویم و او مال من....... چادرم کور میکند هر چشم هرزه ای را.... همان چشمی که فقط و دنبال رنگ و لعاب است...... من آرامم..... دلم آرام.... چادرم برسر.....
گاه هایمان ” هرزه ” شده اند
آغوش هایمان بوی ” هوس ” گرفته اند
قول هایمان ” بی اعتبار ” است
حرف هایمان ” خالص ” نیست
عشق هایمان ” پوشالی ” شده است
محبت هایمان ” قلابی ” شده
خوبی هایمان فقط ” تظاهر ” به خوبی ست
عبادتمان همه چیز است جز ” بندگی ” خدا . . .
رنگ و لعاب صورت ها هر روز بیشتر میشود
و رنگ و لعاب دل ها هر روز کم تر . . .
افکارمان ” غربی ” شده است
آزادی از نظرمان آزاد بودن پوشش است نه آزاد بودن عقیده ,
همه کارها را با پاداش میخواهیم
اما تا این که جزا ببینیم فریادمان به آسمان میرسد . . .
فرهنگ اصیل خودمان را کنار گذاشته ایم و فرهنگ به اصطلاح ” مدرن ” را برگزیده ایم
شلوار پاره میپوشیم چون ” مد ” است !
لباس های ساده و مناسب را کنار میگذاریم چون ” افت کلاس ” است !
شعار میدهیم بدون ” عمل ” . . .
قضاوت میکنیم بدون ” عدل ” . . .
سوال من این است ما در کدام نقطه از انسانیت ایستاده ایم ؟
جایی که معیار پرنده طعم کباب اوست
پرواز نقش لعاب است بر کاسه های خورش . . .