بچه که بودم
پائیز با روپوش از راه می رسید.
بزرگ تر که شدم، پسر همسایه بود ؛
سربازی که
اسمم را توی کلاهش نوشته بود.
مادرش می گفت:
گروهبان جریمه اش کرده که هفت شب کشیک بدهد.
آن وقت ها
دوستت دارم ها را نمی گفتند ؛
کشیک می دادند...
شاعر: رويا شاه حسین زاده
لنانوشت:عجب شاه جمله ای! داره این شعر نو..."
آن وقت ها
دوستت دارم ها را نمی گفتند ؛
کشیک می دادند..."
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لنانوشت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کنار جاده نشسته ام
راننده ، چرخی را عوض می کند .
از آن جا که می آیم ، دل خوشی ندارم ؛
به آن جا که میروم نیز میل چندانی ندارم
پس
چرا بی صبرانه
به عوض کردن چرخ نگاه می کنم
شاعر: برتولت برشت
لنانوشت:واقعا چرا؟؟؟شاید هنوز امیدی هست...امیدمون به خودشه...به یگانه " الله" زندگی تک تکمون.
دم اون دخترایی گرم که...
با وجود اینکه شاید پدرشون سالی یه بار حالشونو می پرسه...
با اینکه شاید پدرشون هیچوقت دستشونو نمیگیره...
با اینکه شاید پدرشون قربون صدقشون نمیره...
با اینکه شاید پدرشون هیچوقت دخترم و عزیزم صداشون نمیزنه...
ولی با همه ی اینها باز هم حاضر نشدن عشق و محبتی
رو که پدر ازشون دریغ کرده رو تو خیابون و تو وجود یه پسر پیدا کنن...
لنانوشت:سخته ها..ولی شدنیه!کلا وقتی واسه خودت یه کار ارزشمند میکنی خیلی سخته..ولی شدنیه.