حس موفاسا رو دارم که همه وجهه های زندگی، مثل اون گَله ی گاومیش دارن از روم رد میشن و لگدم میکنن. من قرار بود سلطان این جنگل باشم حرومزاده ها!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی لگدم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مسئله فقط مسئلهی دووم آوردنه. همیشه اون کسی روایتکننده بوده که اون مسیر رو تا انتهاش رفته. هرکسی موند و جا زد اسمش رفت تو لیست قربانیها و من حقیقتا دلم نمیخواد قربانی باشم. اگر قربانی بودنی هم مطرح باشه دلم میخواد قربانی مقصد باشم نه مسیر. چون هرکسی که توی مسیر موند و جا موند لگدمال شد. و تن من برای لگدمال شدن بیش از اندازه کشیده.
روییده است گلی کوچک
میان سنگ فرش خیابان
لگدمالِ عابران....
من
آن گلِ کوچکام
که جای دیگر، نتوانست روییدن!
#رضا_کاظمی
. .
آدمهای حسود مثل درد بی درمانند
هر جا که باشند
بدبختی شان را هوار می کشند
مثل کلاغ قار قار می کنند و
ذهن فاحشه دارند
مواظب این گندابها باشید
احساستان را
با عقده هایشان لگدمال نکنند
عاقبت آنها
در بیهودگی حسادتهای هرز می میرند
#امیر_وجود
گفتن احساسمون رو مخفی نکنیم! نکردیم.. عشق و محبت و دوست داشتنمون رو ابراز کردیم! اما یه چیزی به اسمِ توهم ریشه کرد تو دلشون و جوونه زد! "توهمِ پس زدن، از دوست داشتنِ زیاد" یا دل زدگی ناشی از محبتِ زیاد... و اینجا فقط احساس ابراز شده ما بود که لگدمال شد..
If you kick me when I'm down
you better pary I dont get up
اون وقتی که افتادم و لگدم میکنی
بهتره دعا کنی ک بلند نشم !
.࿐
آدمهای حسود مثل درد بی درمانند
هر جا که باشند
بدبختی شان را هوار می کشند
مثل کلاغ قار قار می کنند و
ذهن فاحشه دارند
مواظب این گندابها باشید
احساستان را
با عقده هایشان لگدمال نکنند
عاقبت آنها
در بیهودگی حسادتهای هرز می میرند
#امیر_وجود
کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.
در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد...
وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!
بهتر است ببخشيم و بگذريم...
کشاورزی یک مزرعه بزرگ گندم داشت
زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود
هنگام برداشت محصول بود
شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد
و به پیرمرد کمی ضررزد.
پیرمردکینه روباه را به دل گرفت
بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد
مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد
روباه شعله وردر مزرعه به اینطرف وآن طرف میدوید وکشاورز بخت برگشته هم به دنبالش
در این تعقیب و گریز گندمزار به خاکستر تبدیل شد
وقتی کینه به دل گرفته ودر پی انتقام هستیم
باید بدانیم آتش این انتقام دامن خودمان را هم خواهد گرفت
ببخشیم وبگذریم