وقتی حواسم نبود و کمی روسری ام لیزخورده بود و موهام دیده می شد

با لبخند گفتی: «موهات بیرونه ها خانومی!»

درحالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زنهای اطرافم تو خیابون

انداختم.

شرم آور بود... شوهراشون چه بی خیال

««اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری»»




البته ندارمااااااااااا ایشالا آینده خخخخخخخخ