این همه انگشتر ۱۶۸ تومن..
یچی فراتر از مفت !
اینجا تهیه کن آتیش زده به مالش
اوف حراج کردهههههههههههه
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مالش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آیرو :
اگر در جست و جوی روشنایی باشی احتمالش هست که روزی بهش برسی ولی اگه دنباله تاریکی باشی تاریکی تنها چیزی میشه که تو کل زندگیت خواهی دید ...
"avatar
the last airbender"
دعا کن چون خدا میشنوه، درست وقتی که احتمالشو نمیدی! خب ؟!.
.کپشن خاص .
تمام کائنات به فدایت،
وقتی که صبح در حال
مالش چشمانت
با عشوه میپرسی،
دوستم داری؟
#نیمااسدی
از هر جایی که افتادی
احتمالش هست که بتونی دوباره بلند شی
از هر جایی
هرجایی به غیر از"چشم"
از هر جایی که افتادی ...
احتمالش هست که بتوانی دوباره بلند بشوی...
از هر جایی...
هر جایی به غیر از "چشم"!
فیلسوفی به رفتگر خیابانی گفت ؛
برای تو نگرانم . شغل کثیف و مشکلی داری .
رفتگر گفت :
متشکرم آقا . می توانم شغل شما را بپرسم ؟
فیلسوف به او پاسخ داد :
من ، افکار مردم را مطالعه می کنم . تمایلات و اعمالشان را .
سپس رفتگر در حالی که می رفت تا با جاروی خویش مشغول کار شود لبخندی
زد و گفت :
من هم برای تو نگرانم .
زیرا چندی است من نتیجه افکار و اعمال مردم را جارو زده و میدانم تمایلاتشان دور ریختنی و افکارشان، ظالمانه و اعمالشان کورکورانه است.
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﯾﻪ ﭘﺴﺮُ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ
ﺑﻌﺪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻥ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻟﺶ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﻫﻨﺪﯼ ﻫﻢ ﺻﻔﺮﻩ
حضرت محمد(ص) می فرمایند: دوست خوب آن است که وقتی نگاهش می کنی یاد خدا بیفتی،وقتی با او حرف میزنی علمت زیاد شود و وقتی اعمالش را می بینی ،یاد قیامت بیفتی.
دوست خوبی هستیم؟؟
خاطره ای از یک پزشک متخصص اطفال
من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.
سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم ؛
کنار بانک دستفروشی بساط باطری ، ساعت ،فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.
دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است.
آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند.
جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده ؛
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است!
گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد.
(دو ریالی صلواتی موجود است)
باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم
مراجعه کردند و به آنها هم...
گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟
با کمال سادگی گفت:
۲۰۰ تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم.
مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم ،دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد،
در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم .
احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم .
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم . این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد.
من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم...
به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم.
گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد!
صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم ، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم.
دگرگون شده بودم ،
ما کجا اینها کجا؟!
از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار
مطبم نوشتند با این مضمون؛
دوستان و آشنایان طعنه ام زدند،
اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی:
گفت باور نمی کردم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفت این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..
▁
راستى یك سوال :
شغل شما چیه؟