عین ناخونک زدن به بال کبابی داغ از روی منقل ؛ عین نوری که وسط یه چرت پاییزی میوفتاد رو صورتم و گرم میشدم عین لم دادن رو کاناپه وقتی تازه انیمیشن نمو رو خریده بودم عین وقتی که آخرین تیکه پیتزامو صحیح و سالم از یخچال در آوردم ، عین اون روزی که ماشینم دقیقا کنار مکانیکی پنچر شد ، عین اون لحظه که از شدت سرما دستامو بهم میمالیدم و یهو شومینه روشن میشد ، عین وقتی از مدرسه میومدم و میفهمیدم که ناهار ماکارونی داریم که بیدار شدم و دیدم تو بغلم خوابت برده ، عین صبحی عین تموم لحظاتی که بخاطرش عمیقا از ته دل خوشحال شدم ؛ دوست دارم ...

ناب بودی
مثلِ حس و حالِ کودکی
وقتی که چشم هایم را می‌مالیدم
تا تو را کرور کرور
ستاره ببینم...

مردی به دندانپزشک خود می گوید یک حفره گنده در یکی از دندان هایش وجود دارد...
دندانپزشک نگاهی ب دندانش می اندازد و می گوید نه یک حفره گنده نیس خوردگی کوچکی است ک الان برایتان پر میکنم
مرد میگوید واقعا؟موقعی ک زبانم را روی ان می مالیدم احساس میکردم حفره گنده است
دندانپزشک خنده ب لب میگوید این امر طبیعی است چون یکی از کارهای زبان اغراق است نه؟
مسعود لعلی..

بعد از مدّت ها امروز یه چی خریدم که روش نوشته بود
Made in iran!!!
چند بار چشامو مالیدم تا مطمئن شم اشتباه نخوندم!!!