ازشخصی پرسیدند:روزهاوشب هایت چگونه میگذرد؟
باناراحتی گفت:چه بگویم!امروزازگرسنگی مجبورشدم که کوزه سفالی که یادگارسیصدساله اجدادم بود رابفروشم ونانی تهیه کنم.
گفت:خداوندروزی ات راسیصدسال پیش کنارگذاشته وتواینگونه ناشکری می کنی؟
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مجبورشدم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
وقتایی طبع شوخیم گل میکنه
توی حرم امام رضا گیردادم که بشینم رو ویلچر
توحرم بودیم که حواسم پرت شد یهو از رو ویلچر بلند شدم
مردم بهم هجوم آوردن
تموم لباسامو تیکه تیکه کردن
چقد التماس کردم شلوارمو درنیارن
فک کردن حاجت گرفتم
هیچی دیگه تا هتل مجبورشدم دوباره بشینم رو ویلچر