•
مجددا یادآوری میکنم که خودتو دوست داشته باش.️.
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مجددا
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کاش اگه قراره پولدار بشیم توی همین اردیبهشت ماه بشیم دیگه خسته شدیم
(مجددا پتو را روی خودش کشیده و میخوابد)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
پنج خصلت کودکـان را دوسـت دارم؛ اول اینکه اهـل گریه اند. دوم اینکه بر زمین خاکی جمع می¬شوند و در پی تشریفات نیستند .
سوم اینکه¬ دعوا می کنند اما کینه به دل نمی گیرند و چند لحظه بعد مجددا آشتی و رفاقت می کنند.
چهارم اینکه چیزي را براي فردا ذخیره نمی کنند.
پنجم اینکه می سازند و خراب می کنند و هر دو را بازي میدانند و لذت می برند.
بچه ها نمی دانند غـذا و مایحتاجـشان چگونـه فراهم می شود و در آن تابع هیچ منطق بشري نیستند و به اسباب توجه ندارند...
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
پنج خصلت کودکـان را دوسـت دارم؛ اول اینکه اهـل گریه اند. دوم اینکه بر زمین خاکی جمع می¬شوند و در پی تشریفات نیستند .
سوم اینکه¬ دعوا می کنند اما کینه به دل نمی گیرند و چند لحظه بعد مجددا آشتی و رفاقت می کنند.
چهارم اینکه چیزي را براي فردا ذخیره نمی کنند.
پنجم اینکه می سازند و خراب می کنند و هر دو را بازي میدانند و لذت می برند.
بچه ها نمی دانند غـذا و مایحتاجـشان چگونـه فراهم می شود و در آن تابع هیچ منطق بشري نیستند و به اسباب توجه ندارند...
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد. جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ...
مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد، پسرک پشت تلفن پرسید: « خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید ...؟ »
زن پاسخ داد: « کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد ... »
پسرک گفت: « خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید انجام خواهم داد ... »
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است ...
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: « خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت امروز شما زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت ... »
مجددا زن پاسخش منفی بود ...
پسرک درحالی که لبخندی برلب داشت، گوشی را گذاشت ... مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود، گفت: « پسر از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری، دوست دارم کاری به تو بدهم ... »
پسر جواب داد: « نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند ... »
" کاش ما هم گهگاهی عملکرد خود را بسنجیم ... "
در زندگی یاد گرفتم:
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش
خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد
و روحم را تباه می کند.
از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم
باز از من بیزار خواهد بود.
و
تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم
و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم:
1) به همه نمی توانم کمک کنم.
2)همه چیز را نمی توانم عوض کنم.
3) همه مرا دوست نخواهند داشت..........!!
و تو قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی؛
کفش های من را بپوش و از خیابان هایی گذر کن که من کردم
اشکهایی را بریز که من ریختم
سالهایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم
دوباره و دوباره برخیز و مجددا در همان راه سخت قدم
بـــــــــــــــــــزن
لیلی...
این چندمین تولد توست؟
و چندمین انبساط مجدد کائنات؟
این چندمین بارخلقت است؟
و چندمین انفجار سکوت؟
چندمین لبخند آفرینش؟
خورشید را چندمین بار است که میبینی؟
و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟
و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟
چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟
چندمین دم!؟
چندمین آن!؟
آه که تو چقدر خوشبختی!
و جهان چه پرغوغاست
که بینهایت این تولد تو را جشن میگیرد . . .
دوست خوبم...خواهر قشنگم..لیلی عزیزم...تولدت بینهایت بااااااااااااار مبارک.خیلی خوشحالم که خداتورو بهم داد..
تویی که بی نهایت صبور،بینهایت مهربون وبی نهایت باگذشتی...چقدر دلم برات تنگ شده..
دوست داشتن تو لطف نیست...یک احساس ناخودآگاه است...بی آنکه بدانم چقدر..دوستت دارم.
عمه توماس اديسون مجددا در بيانيهاي به مردم شريف ايران اعلام کرد :
توماس فقط برق را اختراع کرده است . . .
لطفا به خاطر قبضش ما را مورد عنايت قرار ندهيد
به سلامتی نوروز
که جیب کوچیک ترا رو از عیدی بزرگترا پر میکنه
و اما بعد
توسط پدر و مادر گرامی برای بازکردن حساب بانکی که اصلا وجود نداره
مجددا خالی میکنه...
هفت شماره را میگیرم ...
(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)
... بــــــــــــــــــــوق ...
شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
لطفا" مجددا " شماره گیری نفرمایید !
هفت شماره دیگر !
(دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )
... بــــــــــــــــــــوق ...
مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد !
.
.
.
باز هم هفت شماره دیگر !
(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یکتا)
... بــــــــــــــــــــوق... بــــــــــــــــــــوق ...
... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید !
... بــــــــــــــــــــوق ...
سلام ... خدای من !
اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یکبار !
من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچکس، هیچ جوابی نداد !
شماره تماس من :
(غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)
منتظر تماس شما هستم ، انسان !