از تــو بگذشتـم و بگذاشتـمت با دگـران
رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تـو بمان و دگران وای به حال دگـران
رفتـه چون مه به محاقم که نشانـم ندهند
هر چه آفاق بجویند کـران تا به کــران
مــی روم تا کـه بـه صاحبنـظری بازرســم
محــرم مـا نبود دیـده ی کوته نظــران
دل چــون آینـه اهــل صفــا می شـکننــد
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبـران
دل مــن دار که در زلـف شکن در شـکـنت
یادگاریست ز سـر حلقه شوریده سران
گـــل این باغ بجز حسرت و داغــم نفــزود
لاله رویــا تــو ببخشای به خونین جــگران
ره بیــداد گـــران بخت مـــن آمــوخت تـرا
ورنـــه دانـــم تو کجــا و ره بیــداد گــــران
سهـــــل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کایـــن بـــود عاقبت کــار جـــــهان گـــذران
شــــــــهریـــارا غم آوارگـــی و دربـــدری
شــورهــا در دلـــم انگیخته چـــون نوســـفران
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی محاقم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)