این حرف نوید محمدزاده که میگه: "صبر داشته باش خدا خودش یجوری اون چیزی که میخوای واست خوشگل میچینه که خودت تعجب میکنی"
منم بهش ایمان دارم🩵
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی محمدزاده
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
این حرف نوید محمدزاده که میگه :
" صبر داشته باش ، خدا خودش یجوری اون
چیزی که میخوای واست خوشگل میچینه که خودت تعجب میکنی"
منم بهش ایمان دارم .️
#انگیزشی
به این فکر نکن کی میشه؟
بخواد بشه میشه،
انقدر خوشگل میچینه...
.
#نویدمحمدزاده
#mim.
✿ کپشن خاص ✿
- یک عالمه درخت بریده اند،
یک عالمه نیمکت چوبی ساخته اند،
یک عالمه چراغ روشن است
یک عالمه هوا دونفره است
آنوقت من ،
تنها
نشسته ام به انتظار...
اسراف نیست؟!
#مهدی_محمدزاده
. کپشنِ خاص .
ما که اطفالِ این دبستانیم
همه از خاکِ پاکِ ایرانیم
گر رسد دشمنی برای وطن
جان و دل رایگان بیفشانیم
#نوید_محمدزاده
از وسعت تنهاییام آنقدر بگویم!
تنها کس من بودی و من هیچکس تو.
#حسنا_محمدزاده
يادته؟
همیشه بهم میگفتی تو بچه ای...!
منم دلم میشکست و میگفتم نه! نیستم...!
حالا که فکر میکنم؛
میبینم حق با تو بود!
من خیلی بچه بودم،
مثل بچه هاواسه کوچیک ترین چیزا ذوق میکردم..؛
مثل بچه ها دروغ بلد نبودم ،
مثل بچه ها دلم پاک بود وُ وقتی میگفتم دوستت دارم، يعني واقعا دوستت داشتم ...!
من مثل بچه ها دلم میشکست و مثل بچه ها ۲ دقیقه بعد میبخشیدمت و مثل بچه ها صبحمو با تو شروع می كردم؛
آره من خیلی بچه بودم!
اما تو خيلی بزرگ بودی
دوست داشتنت ؛
حرف زدنت ،
و خيلی چيزای ديگت مثله آدم بزرگا دروغ بود ...!
تو خيلي بزرگ بودی...
خيلي خيلي بزرگ
#معصومه_محمدزاده
چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید...
چرا وقتی که گفتیم :
یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد
ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.
چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .
رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .
جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب
وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.
رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.
دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.
عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .
راست گفته اند :
که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را میگیریم .
آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میداندار این عرصه است .
امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود
ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم