گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد...
گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانانه میخواهد...
نه به شکل " دوستت دارم" و یا نه به شکل " بی تو میمیرم " ...
ساده شاید ، مثل :
" دلتنگ نباش، امیدت به خدا ... فردا روز دیگری ست ! "
اگر مرا دوست نداشته باشی
دراز میکشم و میمیرم
مرگ
نه سفری بی بازگشت است
و نه ناگهان محوشدن
مرگ
دوست نداشتن توست
دلم تنگ می شود، گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای «چه هوای خوبی!» / «دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.» / « شادی پسر زائید.»
و چه قدر خسته ام از«چرا؟»
از «چه گونه!»
خسته ام از سؤال های سخت، پاسخ های پیچیده
از کلمات سنگین
کرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا
دلم تنگ می شود، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
و «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز» تعطیلی در زمستان
چهار «خنده ی » بلند
و
پنج «انگشت» دوست ٌِّ دوست داشتنی.