ولی یه روزی که احتمالا دیر شده، میفهمی که هیچکس به اندازه من بلد نبود باهات مدارا کنه.

‌
ما همون جایی بودیم که داریوش می‌گفت،
تنها مدارا میکنم ، دنیا عجب جایی شده...

سیمین دانشور یه جا تو سووشون میگه:

‏«آنقدر مدارا کرده‌ام که دیگر مدارا عادتم شده.
وقتی خیلی نرم شدی، همه تو را خم می‌کنند.»

منم همینطور خانمِ دانشور
منم همینطور

کی می‌دونه چندتا کوه رو شونه‌های کی سواره؟
با هم مدارا کنید

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا...

.حافظ

. .

الان توی زندگیم دقیقا همون نقطه ایم
که داریوش میگه :
تنها مدارا میکنیم
دنیا عجب جایی شده 🤍

مدارا میڪنم با درد

چون درمان نمےیابم

تحمل مےڪنم با زخم

چون مرهم نمے بینم...!






.. ..

یه‌جایی هست که دیگه منتظر کسی نمی‌مونیم.
صداش نمی‌کنیم
دنبالش نمی‌گردیم..
باهاش حرف نمی‌زنیم.
و با زخمی که رو دلمون موند، مدارا می‌کنیم..
اون روز پارچه‌ی سفید می‌کشیم رو قلبمون و براش آرزوی آرامش می‌کنیم و مرگ عزیزترین گوشه‌ دلی‌شو تسلیت می‌گیم.
یه روز میاد که یادمون میره همه چی.
یادمون میره کجا دیدیمش
کجا بوسیدیمش
کجا فراموش کردیم و فراموش شدیم.
میاد اون روز...
میاد روزی که ازین بوم می‌پریم و یادمون میره بال‌هامونو چیدن؛ یادمون میره . آره.

‏الان توی زندگیم دقیقا همون نقطه ای ام که داریوش گفته “تنها مدارا میکنیم دنیا عجب جایی شده”

مشک میگفت: علمدار! خیالت راحت
قول! تا آخر این راه دهانم بسته ست
فقط این چند قدم را تو مدارا کن مشک!
آخر این آب عزیز است به جانم بسته ست...

#عالی_رضایی