کپشن های مربوط به مدینه

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مدینه

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ رسول الله ﺭﻓﺖ.
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:

– ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪه‌ﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
- ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
– ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامه‌ای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی ام را بگذرانم.

پیامبر گفت : ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
ساره :
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمی‌آید، فراموش خاص و عام شده‌ام، به سختی زندگی می‌کنم.

رسول الله ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ.

عجیب ﺭﻭﺍیتی است!
هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ!

ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است.

ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ.

ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!

ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟

" علامه حکیمی "

ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ رسول الله ﺭﻓﺖ.
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:

– ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪه‌ﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
- ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
– ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامه‌ای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی ام را بگذرانم.

پیامبر گفت : ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
ساره :
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمی‌آید، فراموش خاص و عام شده‌ام، به سختی زندگی می‌کنم.

سول الله ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ.

عجیب ﺭﻭﺍیتی است!
هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ!

ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است.

ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ.

ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!

ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟

" علامه حکیمی "

به معاویه گفتند :
می دانی که ابن عباس تفسیر قرآن می کند؟

گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر می کند و ما از این قضیه شاکی هستیم

گفت: خودم جمع شان را بر هم می زنم.
وارد مجلس تفسیر ابن عباس شد
، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!

بعد از مجلس رو به ابن عباس کرد و گفت:
ابن عباس تو
تفسیر_آیات می کنی یا تبلیغ علی بن ابی طالب؟!

ابن عباس گفت:
خوب گوش کن ...

"انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد"
این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه گفت:
رسول خدا فرمود ؛ منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است!

ولی تو حتما باید این آیه را بخوانی ابن عباس ؟!

ابن عباس گفت: "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا"
بگو این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه گفت: این هم قصه ی طهارت و عصمت_علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست!

ولی حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس گفت: "اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون"
معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه گفت: زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه_بر_حق_علی_نازل شد، قبول دارم!
ولی حتما این را باید بخوانی؟

ابن عباس گفت: "عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم" معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه گفت: رسول خدا فرمود ؛ خبر_عظیم علی بن ابیطالب است .
ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس گفت: "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا" بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه گفت: پیغمبر فرمود ؛ حبل_الله علی_بن_ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید.
ولی باید همین را تفسیر کنی؟

ابن عباس گفت: "کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم" این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه گفت: این قصه قصه ی علم_علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری را در سیره ی او تعریف میکند،
ولی لازم است حتما این را بخوانی؟

ابن عباس گفت: "قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ" بگو به من که این آیه برای کیست؟

معاویه گفت: این هم ماجرای_مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند،
ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟

ابن عباس گفت: "ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع" این آیه برای چیست معاویه؟

گفت: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود ، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت ؛ به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت_علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن_علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم !
آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟

ابن عباس گفت: "یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک" این آیه دیگر برای چیست معاویه؟

معاویه گفت: این هم ماجرای_ابلاغ_ولایت علی_بن_ابیطالب است قبول دارم!
ولی این را حتما باید بازگو کنی؟

ابن عباس گفت: "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم" معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟

معاویه گفت: این آیه هم اکمال_دیانت در پرتوی ولایت_علی_بن_ابیطالب است
ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را !

ابن عباس از جا بلند شد و گفت:

معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل_علی_بن_ابیطالب نباشد؟!

معاویه گفت: اصلا ابن عباس بخوان "اِذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها
ابن عباس: این آیه هم فضل_علی بن ابیطالب است!

معاویه گفت: علی در این آیه دگر چه می کند ابن عباس؟!

ابن عباس گفت: نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود:

زمین ! ابوتراب بر تو امر می کند آرام گیر!

معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت:
ابن عباس راحت بگو تا_قرآن_باشد ، علی_هم_خواهد_بود...

در زمان خلافت
تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد،می گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.

بارها در سخنانش
انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست...


وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه
از او خواستند که حاکم شود گفت:
"مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید."
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد.
بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید.
گفت: "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد”.

سعد ابن ابی وقاص،
مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد،
نه خانه را بر سرش خراب کرد، و نه حتی علیه او سخن گفت.

طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند،
نپذیرفت.
چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند...

کسانیکه با او جنگیدند را “محارب نخواند، گفت:“برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.


هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود،
مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند،
با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت،
گفت من هم انسانی مانند شما هستم، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.
وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد.
نخواست به زور ، حرف خود را به کرسی بنشاند.
در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد
و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن...
از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.

فردی نابینا را دید که گدایی می کند. گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟
گفتند مسیحی است.
گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده؟
مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد...

می گویند زن های عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان، راه کج می کنند سوی حرم تو آقا...
می نشیند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند:
یا عباس ادرکنی، ادرکنی بحق اخیک الحسین،
اصلا حرمت معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل...
می گویند شیعیان مدینه کارشان که گیر می کند روزگار که سخت می گیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای بقیع ستون دوم روبروی حرم نبوی می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما به شمایی که مشکل گشای دلها‌یی...
می گویند شما کاشف الکرب حسینی آقا...
می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد...
یا عباس!
کرب هایم را برایت آورده ام
غصه هایم را آورده ام
نه راهی به مدینه دارم نه به کربلا.
مانده ام در این شهر پر التهاب.
مانده ام در این خستگی
نذر کرده ام برای دل خسته ام،نذر کرده ام بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام بخوانم:

"یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ"

دریاب این دل را.....

چندگاهیست وقتی می گویم:

«اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن»

با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد



چندگاهیست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه »

به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم



چندگاهیست وقتی می گویم: «فی هذه الساعة»

دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای



چندگاهیست وقتی میگویم: «و فی کل الساعة»

دلم نمی سوزد که همه ساعاتم ازآنِ تو نیست



چندگاهیست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا»

احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم، کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است



چندگاهیست وقتی می گویم: «و قائدا وناصرا»

به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمیزند



چندگاهیست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا»

یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی



چندگاهیست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا»

یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین، من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم



چندگاهیست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو ،طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم



اما چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم...........



تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد، هم در جست و جویت باشم، هم سرپرستم باشی، هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم وهم احساس کنم خدا در نزدیکی من است...

و باز هم با شرم می گویم : اللهم عجل لولیک الفرج

نشیب های دل من فراز میخواهد

فراز اشک مرا در نماز میخواهد



مؤید است به روح القدُس قلم اما

برای شعر سرودن نیاز میخواهد!



اگر چه این دو شب از جام کربلا مستم

دلم دوباره شراب حجاز می خواهد



پیاله ای بدهیدم که دم زنم حق را

دوباره زنده کنم قصه ی فرزدق را



نسیم پنجم شعبان ز راه آمده است

صدای پای بهاران ز راه آمده است



میان بیشه ی شیران هاشمی امشب

غزال عرصه ی ایمان ز راه آمده است



کسی که شد ششمین نور سوره ی انسان

کسی که خسته شد از سجده های او شیطان



کسی که هست تجلی پنج تن در او

کسی که شد پدر هشت قبله ی ایمان



کسی که با نفس یک غلام ساده ی او

نفس گرفته زمین مدینه از باران



به حق او حجر الاسودی شهادت داد

که جز به حق علی وا نکرده است دهان



بخوان که ضبط کند آسمان صدایت را

صحیفه پخش کند بعد این نوایت را



برای این که بخوانیم " لا تؤدّبنی "

بخوان برای ابوحمزه ها دعایت را



تو با زبان خدا حرف می زنی آخر

چگونه یاد بگیریم ربنایت را

می شد همه ی شب های شب، نخوابد توی بستر پیامبر
می شد جانش را سپر بلای رسول نکند؛ فقط یکی از آیه های قرآن کم می شد؛
" وَ مِن النّاس مَن یَشری نَفسه ابتغاء مَرضات الله"

می شد توی رکوع، انگشترش را به آن فقیر انفاق نکند. فقط شاید یکی از آیه های قرآن نازل نمیشد؛
"اِنَّما ولیُّکُمُ الله... وَ یؤتونَ الزَّکوة وَ هُم راکِعون "

می شد این قدر عزیز نباشد برای پیامبر؛ که قرآن نگوید "اَنفُسنا" که همه نگویند "اَنفُسنا"ی ماجرای مباهله، علی بود؛ جانِ پیامبر

می شد با همسرش، با بچه هاش، آن سه روز، آن سه روز افطارشان را به مسکین و یتیم و اسیر ندهند، فقط قرآن دیگر "هَل اَتی" نداشت

می شد آنقدر شجاعانه و دلیرانه نجنگد که قرآن حتی به ضربه سمّ اسبش قسم بخورد:
"وَ العادیات ضَبحاً.فَالموریاتِ قَدحاً"

می شد باب مدینه ی علم نبوی نباشد که دوست و دشمن بگویند: "مَن عِندَه عِلمُ الکِتاب" علی ست

می شد این قدر ولایتش مهم نباشد که توی حج آخر آیه بیاید:
"بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه".

که دست عزیزی دستش را بالا ببرد و بگوید: "مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌّ مَولاه"

که خدا جبرئیل را دوباره روانه کند: "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی"

می شد؟!

می شد اگر او "علی بن ابی طالب" نبود؛

خبر بزرگ؛ نبأ عظیم
مردی که اگر نمی آمد، اقلّش سیصد تا از آیه های قرآن کم می شد.

مریم روستا

مادر سلام ، آمده ام "عید دیدنی"
فصل بهار با تو شد ای یاس ، دیدنی
.
عیدی بده ! یتیم و فقیر و اسیر را
نان نه ! نمک نه ! خاطره هایی شنیدنی
.
تو آن زلال زمزم عشقی که تا ابد
هستی برای حضرت دریا چشیدنی
.
با محسن و حسین و حسن با دو دخترت
هجده بهار زندگی ات شد رسیدنی
.
مادر اجازه هست کمی درد و دل کنم
ای گل شنیده ام که مهیای چیدنی !
.
بانوی آب از پدر خاک ، رو مگیر
ای نوجوان که رو به زوال و خمیدنی
.
زخم شکستهء تو اگر درد می کند
دردش زیاد می شود از هر وزیدنی
.
باور نمی کنم ولی انگار می روی
این لحظه ها که عاشق روز پریدنی
.
قدر تو را مدینه ندانست و می پری
با آنکه تو بهانهء هر آفریدنی
.
یک صبح روز عید کنار مزار تو ...
مادر سلام آمده ام "عید دیدنی"
.
.

عظم الله اجورکم یا آل بیت رسول الله

من غلامی ز غلامان توام یا زهرا
مستمندی به سر خوان توام یا زهرا
از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم
خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا
من دعا بودم ز روز ازل برلب تو
ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا
متولد شده عشق توام بی بی جان
آه پرورده دامان توام یا زهرا
بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت
اشک آن دیده گریان توام یازهرا
از ازل لطف تو شد شامل حالم آری
تا ابد در خور احسان توام یا زهرا
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا
ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر
طالب لقمه ای از نان توام یازهرا

{ محمدتقی میرشفیعی }

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

رسول, الله, همیشه, جامهای, دارم, مرکبی, پولی, زندگی, بگذرانم, پیامبر, روزگاری, ساره, سراغ, نمیآید, فراموش, شدهام, سختی, میکنم, عجیب, ینکه, اینکه, علامه, حکیمی, معاویه, گفتند, دانی, عباس, تفسیر, قرآن, پیغمبر, بوده, هاشمیان, نکند, آیات, ابیطالب, قضیه, شاکی, هستیم, خودم, وارد, مجلس, چنان, کیفیتی, اعتراضی, برخود, ندید, تفسیرآیات, تبلیغ, انَّما, اَنتَ, مُنذِرُ, َلِکُلِ, قَومِ, برای, کیست, فرمود, منذر, هادی, وجود, حتما, باید, بخوانی, اِنَّما, یُریدُ, اللهُ, لِیُذهِبَ, عَنکُمُ, الرِّجسَ, اَهلَ, البَیتِ, تَطهیرا, طهارت, عصمتعلی, بیتش, درست, رَسولُه, یُقیمونَ, الصَّلوهَ, یُوتونَ, الزَّکوةَ, رکِعون, زمانی, انگشتر, قبول, عَمَّ, عَنِ, النَّبَاِ, العَظیم, خبرعظیم, بِحَبلِ, اللهِ, جَمیعا, ببینم, حبلالله, دامن, بزنید, دیگر, نروید, گمراه, میشوید, همین, کَفی, بِاللهِ, شَهیدا, بَینی, بَینَکُم, چیست, علمعلی, جاری, سیره, تعریف, میکند, لازم, قُلْ, نَدْعُ, نجران, میخواند, مردم, ساَلَ, سائِلٌ, بِعَذابِ, واقِع, غدیر, شخصی, سخنان, خودت, رسالت, عذاب, تحمل, ولایتعلی, ندارم, خداوند, جلوی, همگان, دشمنعلی, هلاک, اَیُّهَا, الرَّسولُ, بَلِّغ, اُنزِلَ, اِلَیک, بازگو, اَلیومَ, اَکمَلتُ, لَکُم, دینَکُم, پرتوی, بلند, کجای, بخوانم, نباشد, اصلا, اِذا, زُلزِلَتِ, الارض, زلزالها, فضلعلی, نشنیدی, نگذشته, زلزله, مدینه, وحشت, خانه, بودند, میانشان, حاضر, پایش, زمین, کوبید, ابوتراب, آرام, پیچید, راحت, خلافت, تمامی, خزانه, داری, سرزمین, پهناور, اسلام, ایرانیان, سپرد, مردمان, دستی, بارها, سخنانش, انتقاد, حاکم, تکلیف, شرعی, دانست, وقتی, عثمان, اصرار, شدید, سابقه, خواستند, کنید, دیگری, قاطع, انتخاب, نگفت, مطیع, باشید, صحنه, بمانید, اظهار, ایمن, نیستم, نگاهم, دارد, وقاص, مشروعیت, دولتش, نپذیرفت, بیعت, نکرد, خراب, علیه, طلحه, زبیر, آمدند, مقام, تدارک, نمودن, کردند, کسانیکه, جنگیدند, محارب, نخواند, برادران, مسلمان, مایند, هنگامی, خلیفه, سرکشی, شهرها, رفته, مردمانی, دنبال, پیاده, افتاده, مشایعت, فریاد, داشت, انسانی, مانند, هستم, بروید, برسید, برابر, تعظیم, بزرگترین, امپراطوری, جهان, مسیحی, اختلاف, پیدا, قاضی, سپرده, نخواست, کرسی, بنشاند, دادگاه, محترمانه, کرده, بیشتر, خشمگین, نباید, فرقی, داشته, باشیم, بترس, عدالت, رعایت, آنجایی, شاهدی, ادعای, نداشت, فردی, نابینا, گدایی, کمکش, برایتان, دینش, گفتید, حالا, مقرر, المال, مسلمین, بدهند, مجبور, گویند, دلشان, گیرد, افتد, جانشان, کنند, نشیند, گوشه, چادرشان, صورتشان, کشند, ادرکنی, اخیک, الحسین, حرمت, معروف, عقده, گشایی, سفره, شیعیان, کارشان, راست, روند, دیوارهای, بقیع, ستون, روبروی, نبوی, مادرتان, شمایی, مشکل, دلهایی, کاشف, الکرب, حسینی, کربلا, حواله, هایم, آورده, راهی, مانده, التهاب, خستگی, خسته, بنشینم, کاشِفَ, الْکَرْبِ, عَنْ, وَجْهِ, اِکْشِفْ, کَرْبی, بِحَقِ, اَخْیکَ, دریاب, چندگاهیست, گویم, اللهم, لولیک, الحجة, الحسن, دلربایت, لرزد, صلواتک, آبائه, مصیبتهای, بیتت, ماتم, ریزم, الساعة, اندیشم, ساعت, منزل, گرفته, میگویم, سوزد, ساعاتم, ازآنِ, ولیا, حافظا, احساس, سرپرستم, امامم, کنار, ایستاده, قطره, اشکم, نظاره, نشسته, قائدا, وناصرا, پیروزی, لشکرت, گریه, لبخند, نمیزند, دلیلا, عینا, یقین, راهنما, نگهبان, تسکنه, أرضک, طوعا, حکومت, فاضله, باشم, تمتعه, فیها, طویلا, آنانی, طولانی, شیرین, چشند, غبطه, خورم, چندبار, نامت, بلرزد, بریزد, جویت, ظهور, بخورم, نزدیکی, الفرج, نشیب, فراز, میخواهد, نماز, مؤید, القدُس, سرودن, نیاز, مستم, دوباره, شراب, حجاز, پیاله, بدهیدم, زنده, فرزدق, نسیم, پنجم, شعبان, آمده, صدای, بهاران, بیشه, شیران, امشب, غزال, عرصه, ایمان, ششمین, سوره, سجده, شیطان, تجلی, قبله, غلام, ساده, باران, الاسودی, شهادت, نکرده, دهان, آسمان, صدایت, صحیفه, نوایت, بخوانیم, تؤدّبنی, ابوحمزه, دعایت, زبان, چگونه, بگیریم, ربنایت, نخوابد, بستر, بلای, نکند؛, النّاس, یَشری, نَفسه, ابتغاء, مَرضات, رکوع, انگشترش, فقیر, انفاق, شاید, نازل, نمیشد؛, ولیُّکُمُ, یؤتونَ, راکِعون, عزیز, پیامبر؛, نگوید, اَنفُسنا, نگویند, ماجرای, مباهله, بود؛, جانِ, همسرش, افطارشان, مسکین, یتیم, اسیر, ندهند, اَتی, آنقدر, شجاعانه, دلیرانه, نجنگد, ضربه, اسبش, بخورد, العادیات, ضَبحاً, قَدحاً, دوست, بگویند, عِندَه, عِلمُ, الکِتاب, ولایتش, بیاید, اِلَیکَ, رَبِّک, تَفعَل, فَما, بَلَّغتَ, رِسالَتَه, عزیزی, دستش, بالا, ببرد, بگوید, کُنتُ, مَولاه, فَهذا, علیٌّ, جبرئیل, روانه, دینکُم, اَتمَمتُ, عَلیکُم, نِعمَتی, نبود؛, بزرگ؛, مردی, اقلّش, سیصد, مریم, روستا, دیدنی, عیدی, خاطره, شنیدنی, زلال, زمزم, عشقی, حضرت, چشیدنی, محسن, دخترت, هجده, رسیدنی, اجازه, شنیده, مهیای, چیدنی, بانوی, مگیر, نوجوان, زوال, خمیدنی, شکستهء, دردش, زیاد, وزیدنی, باور, انگار, لحظه, عاشق, پریدنی, ندانست, آنکه, بهانهء, آفریدنی, مزار, اجورکم, غلامی, غلامان, توام, زهرا, مستمندی, فهمیدم, آشفته, حیران, یازهرا, بودم, برلب, ذکری, نیمه, سوزان, متولد, پرورده, دامان, الاحزان, سحرت, دیده, گریان, شامل, حالم, احسان, یهودی, چادرت, شناس, فخرم, یتیمان, لقمه, محمدتقی, میرشفیعی,