من اگرساز کنم حاضری آواز کنی؟
غزلی خوانی و چون نغمه ی دل بازکنی
بلدم ناز خریدن بلدی نازکنی؟
یانشینی به برم شعرنوآغازکنی؟؟
بلدم رازنگهدارشوم رازبگو
بلدی راز نگهداری ودمسازشوی؟
بلدم باتوبه دنیای دلت سیرکنم
بلدی قفل دل عشق مرابازکنی؟
بلدم پر بکشم تابه نهایت به دلت
بلدی عشق شوی عاشقی ابراز کنی؟
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مرابا
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
پرسیدند از بایزید
که " ازبامداد چونی؟ "
گفت :
" مرابامداد و شامگاه نباشد ، بامداد و شامگاه آن کس راباشد که اوراصفتی باشد و مراهیچ صفت نیست "
مرابا چشمهای بسته از پل بگذران ای دوست
تو وقتی با منی دیگر مرا بیم معادی نیست
#فاضل_نظری
ߔꢝߔꀀ
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست می دارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا، من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی . یا خدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را. بجو مارا، تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی، عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم. تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم، بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی، ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را.
این منم پروردگار مهربانت. خالقت. اینک صدایم کن مرابا قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو، جزمن کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوَش دل، پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان، رهایت من نخواهم کرد
سهراب سپهری
من تکه ای از پازل خداوندم!
❣❥❣
بی هدف آفریده نشده ام که بی هدف زندگی کنم...
میدانم آفریدگاری دارم که همیشه بوده...
همیشه هست. ..
رهایم نمی کند...
تنهایم نمی گذارد...
مرگ عاقبت زندگیم نیست...
عدم درقاموس پروردگارم واژه ای بی معناست...
❣❥❣
من قطعه ای اززندگانیم...
تکه ای از پازل هستی...
مرابا مرگ؛با عدم سرو کاری نیست...
خدایم مرا آفریده تا آینه ی او شوم...
آفریده تا جان ببخشم...
امید دهم...
او که نه زاده ونه زاییده شده مرا نفس داده تا نفس دهم...
من تکه ای از پازل زندگی هستم...
❣❥❣
اگر خود را گم کنم همه چیز وهمه کس ناقص می مانند...
من باید آگاهانه زندگی کنم تا پازلی که خدا چیده بر هم نریزد....
ღღღღღღღღღღღღ