‏جهان سوم جایی است که مردمش به فکر آمدن یک روز خوب هستند..
نه آوردنش ‎!

جهان سوم
جایی است که
مردمش به فکر آمدن
یک روز خوب هستند
نــــه آوردنش . . .

(میشل فوکو)

همیشه یکرنگ بمان!!...

حتی اگر...

در دنیایی زندگی می کنی

که مردمش...

برای " پر رنگی "

" هزار رنگ می شوند " !!!

یک رنگ بمان ...حتی اگردردنیایی زندگی میکنی که مردمش برای پررنگی,هزاررنگ میشوند.

ﻣﺮﻍ ﺁﻣﯿﻦ ﺩﺭﺩﺁﻟﻮﺩﯼ ﺳﺖ ﮐﺎﻭﺍﺭﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪﻩ
ﺭﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺁﻧﺴﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺪﺍﺩﺧﺎﻧﻪ
ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﺭﻏﺒﺘﺶ ﺩﯾﮕﺮ ﺯ ﺭﻧﺠﻮﺭﯼ ﻧﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﺏ ﻭ ﺩﺍﻧﻪ.
ﻧﻮﺑﺖ ﺭﻭﺯ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﭘﯽ ﭼﺎﺭﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪﻩ.

ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺁﻥ ﻧﻬﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﻧﻬﺎﻧﺎﻥ(ﮔﻮﺵ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﺩﻣﻨﺪ ﻣﺎ)
ﺟﻮﺭﺩﯾﺪﻩ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ.
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻫﺮ ﺩﻡ ﺁﻣﯿﻦ ﮔﻔﺘﻨﺶ؛ﺁﻥ ﺁﺷﻨﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩ؛
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻢ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﯾﺄﺱ ﺧﺴﺮﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻢ
ﻣﯽ ﻧﻬﺪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎ ﻫﻢ؛ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻧﻬﺎﻥ ﺭﺍ.

ﺑﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﻮﯾﺶ ﺍﻭ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﺭﺍ.
ﺭﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺷﺘﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ(ﻓﺎﺭﻍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻋﯿﺐ ﮐﺎﻭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﮔﯿﺮﻧﺪ)
ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻨﻘﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺳﺮ ﺩﺭ ﮔﻤﺶ ﺭﺍ.
#ﻧﯿﻤﺎ ﯾﻮﺷﯿﺞ #

حالم بد است...
خیلی بد...
تمام باران خیابان را قدم زدم...
کنج کافه تنها نشسته ام و به آهنگ ملایم و دردآور گوش میکنم...
و با گوش دیگر؛
صدای بوق لعنتی زجرآور...
چندین بار شمردمش،
ازین صدا متنفرم،
حال قلبم خیلی بد است...
تو بی رحم ترین مرد زمینی...
اگر روزی،
جایی،
خواستی در آغوشم بکشی،
تلافی این روزها را سرت خواهم آورد...
با تمام قدرت به سینه ات مشت میزنم،
مشتهای پشت هم و بی پایان،
مثل صدای این بوقهای لعنتی،
آنجا هم اشک میریزم اما...
من مترصد تلافی کردنم...

#مهگل_بارانی

جهان سوم جایی است

که

در آن مردمش منتظر آمدن

یک روز خوب هستند

نه آوردنش¡✍↻

ﻳﻪ ﻛﺎﻓﻲ ﺷﺎﭖ ﺗﻮ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﺵ ﺳﻌﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻤﻰ ﺍﺩﺏ ﻛﻼﻣﻰ ﺩﺭ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻛﻨﻪ !
١ ﻗﻬﻮﻩ = ٥ ﺩﻻﺭ
١ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﺎ = ٤ ﺩﻻﺭﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﻨﺖ
ﺻﺒﺢ ﺑﺨﻴﺮ ، ﻳﻚ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﺎ = 4 ﺩﻻﺭ
ﻣﺴﻠﻤﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﺯﺍﻱ ﻛﻤﻲ ﻣﻮﺩﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﻳﻚ ﺩﻻﺭ ﻛﻤﺘﺮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻛﻨﻨﺪ .

ﻣﻦ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﻓﻰ ﺷﺎﭖ ، ﻣﻴﮕﻢ ﺳﻼﻡ ﺻﺒﺢ ﺑﺨﻴﺮ ، ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ ﺧﻮﺑﻪ ﺍﻧﺸﺎﺍ...، ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺧﻮﺑﻦ ، ﻫﻤﺴﺮ ﮔﺮﺍﻡ ﺧﻮﺑﻦ ، ﺑﻰ ﺯﺣﻤﺖ ، ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺩﺳﺘﺘﻮﻥ ، ﺍﮔﻪ ﺯﺣﻤﺘﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﻚ ﻗﻬﻮﻩ ﻟﻄﻔﺎ ، ﺍﺻﻼ ﺷﻤﺎ ﺑﺸﻴﻨﻴﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻴﺮﻳﺰﻡ ، ﺧﻼﺻﻪ ﻗﻬﻮﻩ ﻣﺠﺎﻧﻰ ﻣﻴﺨﻮﺭﻡ ٥ ﺩﻻﺭﻡ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ ﻣﻴﺎﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ

دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم هر روز!

هر روز از تعدادشان کــــــــم میشود!

آخرین باری که شمردمشان

تنها یک دلیل برایم مانده بود..!

آنهــــــــــم دیدن تو بود !!

دلـم یـک خیـابــان میخواهد...
که بشود باتو قدم زد...
جایی که مردمش زبان مارا بلد نیستند...
من به زبان خودمانی...
هی بگویم دوستت دارم
و عابــران درگیـــر این کنجکاوی باشند...
مـن چه می گویــم که تــو
"اینـــــــطور میــخنــدے"...