در عصر سلیمان نبی، پرندهاى براى نوشیدن آب به سمت بركهاى پرواز كرد.
اما چند كودك را بر سر بركه دید، پس آنقدر انتظار كشید تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همین كه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اینبار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید كه براى نوشیدن آب به آن بركه مراجعه نمود.
پرنده با خود اندیشید كه این مردى باوقار و نیكوست و از سوى او آزارى به من متصور نیست. پس نزدیك شد، ولی آن مرد سنگى به سویش پرتاب كرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد.
پرنده شكایت نزد سلیمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد. محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.
آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت:
"چشم این مرد هیچ آزارى به من نرساند، بلكه ریش او بود كه مرا فریب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ایمنم پس به عدالت نزدیكتراست اگر محاسنش را بتراشید
تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند"
“ علامه دهخدا “
کانال فانوس
@FaaaNoooS
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مردى
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
مادرم ميگفت:
به ديوار تكيه كن،
ولى به مردها ، نه ...!
كه ديوار اگر پشتت را خالى كرد،
سنگ است و گچ، نهايت سرت ميشكند..!
ولى اگر مردى رهايت كرد،
دلت ميشكند،
روح و تمام زندگيت ميشكند،
و زنى كه بشكند،
سنگ ميشود،
سرد و سخت،
كه نه ميخندد، و نه ميگريد..!
و اين يعنى فاجعه...!
فاجعه زنيست كه از دلداده گى ترسيده..!
کَسايی که باهاشون يه رَنگ بوديم ؛ وَ پُشتِ سَرمون هَفتاد رَنگ بودَن ... اخرين ماه سالشون مبارک
بامَعرِفتايی که تو غَمهاشون کِنارشون بوديم ؛ و تو شاديهاشون فَراموش شدیم ... شُما هَم اسفندتون مُبارَک !
عَزیزایى که دوستشون داشتيم ؛ وَلى دِلمون رو شِکوندن ... طوری نیست ، شُما هَم اسفندتون مُبارَک !
با مَرامایی کِه رو زخمهاشون مَرهَم گذاشتيم ؛ و رو زَخمهامون نَمَک پاشيدَن.. دَمِتون گرم اسفندتون مُبارَک !
اون خوبا ، اونایی کِه فِکر میکردَن خِیلی زِرَنگن ، که واسَمون نامردى کردَن ... شُما هَم اسفندتون مُبارَک !
اَمّا یه سِری دوستام هَستَن کِه هَمیشه بودَن وَ ايشالا پايَندِه باشَن , دوستِتون دارَم , دَمِتون گرم ...
اخرين ماهه سالتون مُبارَک ...!
ﺍﻫﺎﻯ ﺑﺎ ﮐﻠــــــــــــــﺎﺱ . . !!!
. . . . . . . . . . . …
ﺍﮔﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﺑﻲ ﻣﺤﻠﻲ ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﺑﻲ ﻏﻴﺮﺗﻲ ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﺑﻲ ﺣﻴﺎﻳﻲ ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﺗﻨﻮﻉ ﻃﻠﺒﻲ ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﻋﻮﺿی بودن ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﺗﻴﻎ ﺯﺩﻥ ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻭ ﻧﺎﻣﺮﺩﻯ ﮐﻠـــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺍﮔﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻳﻨﺎ ﮐﻠــــــﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ . . .
ﻣﻦ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﻲ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﺩﻡ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ…..
ولی میخوام آدم باشم….! :|
اگه مردى...!!
مرد بمون ...... اگه نيستى ..... نامردى نكن ...!
اگه تنهايى...؟!
تنها بمون..... اگه نيستى..... تنهاش نزار...!
اگه نجيبى...؟!
نجابت كن.....اگه نيستى.... هرزگى نكن...!
اگه عاشقى...؟!
عاشق بمون.... اگه نيستى .... حرمت عشقو نشكن ....!
لحظه لحظه بوى ظهور مى آید / عطر ناب گل حضور مى آید
سبز مردى از قبیله عشق / ساده و سبز و صبور مى آید . . .
.
.
کَسايی که باهاشون يه رَنگ بوديم ؛ وَ پُشتِ سَرمون هَفتاد رَنگ بودَن ... پاییزتون مُبارَک !
بامَعرِفتايی که تو غَمهاشون کِنارشون بوديم ؛ و تو شاديهاشون فَراموش شدیم ... شُما هَم پاییزتون مُبارَک !
عَزیزایى که دوستشون داشتيم ؛ وَلى دِلمون رو شِکوندن ... طوری نیست ، شُما هَم پاییزتون مُبارَک !
با مَرامایی کِه رو زخمهاشون مَرهَم گذاشتيم ؛ و رو زَخمهامون نَمَک پاشيدَن ... دَمِتون گرم پاییزتون مُبارَک !
اون خوبا ، اونایی کِه فِکر میکردَن خِیلی زِرَنگن ، که واسَمون نامردى کردَن ... شُما هَم پاییزتون مُبارَک !
اَمّا یه سِری دوستام هَستَن کِه هَمیشه بودَن وَ ايشالا پايَندِه باشَن , دوستِتون دارَم , دَمِتون گرم ...
پاییزتون مُبارَک ...!
ﻫﻰ ﺩﺧﺘﺮ ...
ﺑﻴﺎ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﺭﺍﺯﻯ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﻳﻢ:
ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !
ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ نگرفتند !
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ!!!
خوب دعوا میکنند !
ﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪﻧﺪ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ خراب ﮐﻨﻨﺪ !
ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺍﺷﮏ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !
ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻨﺪ ﻣﺮﺩﻳﺸﺎﻥ ﺯﻳﺮ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﺮﻭﺩ!!!
ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻯ ؟؟؟
ﺗﻪ ﺻﺪﺍﻳﺶ ،ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻯ ﺑﻰ ﺻﺪﺍﺳﺖ ...
ﺑﺎ ﻳﮏ ﺍﻏﻮﺵ ﺳﺎﺩﻩ ، ﻗﻠﺐ ﻫﺮ ﻣﺮﺩﻯ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﻭﺭﺩ ...
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻦ !!!
ﻭﻗﺘﻰ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ!
ﻭﻗﺘﻰ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ!
ﻭﻟﻰ ﺩﻟﺴﻮﺯﻯ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻧﻴﺴﺖ .!!!
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰ...
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﺟﺮ ﺯﻧﻰ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ...
ﺑﻰ ﻣﻌﺮﻓﺘﻨﺪ...
ﺣﺮﻑ ﺑﺪ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ...
ﺑﺎﺯﻯ ﺑﻠﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ...
ﺍﻧﻬﺎ ﺗﻘﺼﻴﺮﻯ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!!!
ﮐﺴﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻧﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻩ...
ﮔﻞ ﺳﺮ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﻳﺶ ﻧﺰﺩﻩ...
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻧﺒﻮﺳﻴﺪﻩ...
ﺍﻭ ﺑﺠﺎﻯ ﺑﻮﺳﻪ ﺳﻴﻠﻰ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻳﺎﺩﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﻗﻮﻯ ﺑﺎﺷﺪ!!!
بسلامتی پسرا
بى تو
براى خودم مردى شده ام..
مردى که هنوز
براى خودش گریه مى کند..
دیدین ﻇﻬﺮﺍ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﻴﺨﺎﺑﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﭘﺎ ﻣﻴﺸﻪ ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺩﺍﺭﻩ! ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﺧﺘﻰ ﻛﺴﻰ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﻪ !!!ﻻﻣﺼﺐ ﺍﺻﻦ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺷﺒﻪ؟
ﺭﻭﺯﻩ؟
ﻇﻬﺮﻩ؟
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ؟
ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ؟
ﺩﻳﺮﻭﺯﻩ؟
ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩن ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻯ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺩﻯ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻮﻧﺪﻥ؟
ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻫﻴﺸﻜﻰ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ؟
ﺍﻻﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺮﻳﺨﻪ؟
ﺯﻣﻴﻨﻪ؟
ﻫﻮﺍﺳﺖ؟ ﻓﻀﺎﺳﺖ؟
ﻣﻦ ﻣﻨﻢ؟
ﺍﻻﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻰ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟:|