✿ کپشن خاص ✿
آدم ها فکر می کنند که خوشبخت یا بدبخت آفریده شده اند ،
اما واقعیت این است که آدم ها خوشبخت یا بدبخت "می شوند" ؛
با دیدگاهی که دارند و مسیری که انتخاب می کنند .
یکی سنگ را مانع ، و دیگری همان سنگ را سکویِ پرتاب می بیند ، مسئله این است که تو دنیایت را از چه دریچه ای می بینی و با چه انگیزه ای آن را شکل می دهی !
جهان ، محیطی ست خنثی و خمیری ست آماده ی شکل گیری ، و هرکس ، آمده تا دنیایِ خودش را داشته باشد و هرکس ، مسئولِ آینده ای ست که با رفتار و باورهایش می سازد .
مهارت و پشتکار که نداشتند و تسلیم که شدند ؛ بخت و اقبال را بهانه می کنند !
مشکل از جهان نیست ،
مشکل از "جهان بینی"ِ آدم هاست !
#نرگس_صرافیان_طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مسئولِ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
به آرامش می رسی ؛.
اگر هیچ کس را برای چیزی که هست و کاری که می کند ، سرزنش نکنی ..
اگر آستانه ی تحملت را بالا ببری و بپذیری آدم ها متفاوت اند
و قرار نیست همه،باب سلیقه ی تو باشند..
بپذیری رفتار دیگران ، تا وقتی به روان و آرامش تو آسیبی نمی زند،
به خودشان مربوط است ….
آدم هایِ امروز آنقدر دغدغه دارند که دیگر حوصله ای برای دخالت و قضاوت و سرزنش ندارند !
آدم ها خودشان مسئولِ رفتار و انتخاب هایِ خودشان اند ..
اگر رفتاری آزارت داد و برخوردی باب سلیقه ات نبود ؛
یا کنار بیا ، یا فاصله بگیر ،
همین !
مسئولِ نهاییِ آرامش جهان
آغوش
عجیب حضرتی به نام
زن است..!!
#سید_علی_صالحی
•.️•
من پُر از دوست داشتنِ توام
پر از ذراتِ معلّقِ عشقت
پر از آغوشی که الگوی قد و قوارهی توست
و حجمِ تنِ تو را در خودش گود انداخته است
من مسئولِ خواستنِ توام
و سرودی از این بهتر برای سرودن ندارم
. .
مسئولِ نهاییِ آرامش جهان،
آغوش عجیب حضرتی
به نام زن است!
#سیدعلی_صالحی
خانم حمیدی ، برای دیدنِ پسرش به محلِ تحصیل اون یعنی لندن رفت ! اونجا بود که متوجه شد یه دخترِ انگلیسی با پسرش هم اتاقیه ! مثلِ همه ی مامانای مسئولِ ایرانی کلی مشکوک شد ، اما مسعود گفت : من میدونم چه فکری میکنی مامان ! ولی ویکی فقط هم اتاقیه منه ! یه هفته بعد از برگشتن مامانِ مسعود ، ویکی به مسعود گفت : از وقتی مامانت رفته قندونِ نقره ی من گم شده ! یعنی مامانت اونو برداشته ؟ مسعود گفت : غیرممکنه ولی بهش ایمیل میزنم ! تو ایمیل خودش نوشت : مامان عزیزم ! من نمیگم شما قندونو از خونه ی من برداشتی ، و درضمن نمیگم که برنداشتی ! اما واقعیت اینه که از وقتی شما رفتی تهران قندون گم شده ! با عشق … مسعود ! روز بعد ایمیل مادرِ مسعود : پسر عزیزم! من نمیگم تو با ویکی رابطه داری، و در ضمن نمیگم که رابطه نداری ! اما واقعیت اینه که اگه اون حداقل یه شب تو تختخوابِ خودش میخوابید ، حتما تا حالا قندونو پیدا کرده بود ! با عشق … مامان !